بار فراق بستم و جز پای خویش را

🕊 بارِ فراق بستم و جز پای خویش را
کردم وداع، جمله‌ی اعضای خویش را

گویی هزار بندِ گران، پاره می‌کنم
هر گام، پای بادیه‌پیمای خویش را...

#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۳)

"الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها" پیاپی می بچرخان ساغرت ...

🕊 دستم به دامانت رضا کاری برایم کنقدری از این درد و غمِ در س...

•قصه پرواز، قصه دل‌بریدن و دل‌کندن است. هر که بیشتر دل می‌کَ...

#نوستالژی

با حالتی نزار گرفتارِ خود شدمبا چشم اشکبار گرفتارِ خود شدمگر...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط