حس من به اطرافم

حس من به اطرافم
یه حس خنثی
یه چیزی بین احساس و بی احساسی...
مثل آب ولرم که نه داغِ ، نه سردِ...
مثل‌مزه‌ی ملس که نه ترشِ ، نه شیرینِ...
مثل ساعت ۵صبح که نه تاریکِ ، نه روشنِ...
مثل الانِ خودم
یه حالی بین زنده بودن و مردن:)

👈 صـَحـąhŗã$ـرا👉
دیدگاه ها (۱)

_یه ارزو کن +یه خونه توی یه برج چهل طبقه ای داشته باشم اون و...

راستش را بخواهیآمدم!؛هر شبنه یک بارنه دو باربه تعدادِ تمام ش...

انقدر مهربون و احمقیم که اگه کسی هم از چشممون بیوفته، برش می...

یادمون نره که آدما کلی احساسات کشف نشده دارن، شاید کوچکترین ...

طلوعی برای ادامه سفر

فیک ببر سیاه پارت ۱۵(صدای نفس‌هاشون توی زیرزمین پیچیده. نور ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط