ای که بی تو خودم تک و تنها می بینم

ای که بی تو خودم تک و تنها می بینم
هرجا که پا میذارم تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیس مو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لبه قصه های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت
یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
دیدگاه ها (۴)

..

.

هرکی لایک کرده من متوجه نشدم کامنت بزاره بهش سر بزنم

محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می ش...

تو برام خورشید بودی...توی این دنیای سرد...گونه های خیسمو دست...

حالا اون دستا کجاست؟..اون دو تا دستای خوب..چرا بی صدا شده؟ ل...

ویو آتجیمین منو برد تو اتاق خودش و با تأسف گفت=چیکار کردی ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط