ایدل رویایی من
ایدل رویایی من
پارت ۹
ات ویو
یه هفته گذشته و من اینجایم بازم اون اومد
سوجون :دیدی گفتم داداشت نمیاد دنبالت سخت در اشتباهی عزیزم
ات : خفه شو
یه دفعه در با شتاب باز شد اونا بود کوک و ته به همراه پلیسا، پلیسا سوجون و بادیگارداشو بردن منم باز کردن
ات : ته عشقممممم دلم برات تنگ شده بود
ته : منم بیبی منم دلم برات تنگ شده بود خودرو شکر پیدات کردیم خداروشکر
کوک : آبجی
ات :اوپااااااا
(خلاصه اتو برداشتن رفتن کمپانی تا به اعضا هم بگن که اتو پیدا کردن )
پرش زمان به کمپانی
نامجون ویو
تو اتاق تمرین داشتیم حرف میزدیم جیمین و جیهوپ هم داشتن تمرین میکردن یهو در باز شد کسی که اومد تو با دیدنش مو به تنمون راست شد اون ات بود عرررر پیدا شاهده
نامی: اتتت نوناااا خوش اومدی
اعضا: اتتتتتتتت خوش اومدی
موچی: اتت خوبی چیزیت نشده اون عوضیه کی بود دزدیده بودت اذیتت نکرد کاریت نکرد
جین : جیمین بزار بچه نفس بکشه آنقدر سوال پیچش نکن گناه داره
ته : خب بیاین بشینین غذا سفارش بدم پیدا شدن عشقمو جشن بگیریم
کوک : بزن بریم
( خب غذا سفارش دادن و پیدا شدن اتو جشن گرفتن نخود نخود هرکی رفت خانه خود)
پرش به خونه ته و ات
ته : یونتااان مامانت اومده
ته ویو
یونتان تا اتو دید پرید بغلش
ات : عشقم دلم برات تنگ شده بودند
ات شروع کرد با یونتان بازی کردن منم داشتم نگاشتن میکردم بوستان خیلی اتو دوست داره انگار مامان واقعیشه
خب دیگه دستم به چوووووخ رفت بای تا پارت بعددد
پارت ۹
ات ویو
یه هفته گذشته و من اینجایم بازم اون اومد
سوجون :دیدی گفتم داداشت نمیاد دنبالت سخت در اشتباهی عزیزم
ات : خفه شو
یه دفعه در با شتاب باز شد اونا بود کوک و ته به همراه پلیسا، پلیسا سوجون و بادیگارداشو بردن منم باز کردن
ات : ته عشقممممم دلم برات تنگ شده بود
ته : منم بیبی منم دلم برات تنگ شده بود خودرو شکر پیدات کردیم خداروشکر
کوک : آبجی
ات :اوپااااااا
(خلاصه اتو برداشتن رفتن کمپانی تا به اعضا هم بگن که اتو پیدا کردن )
پرش زمان به کمپانی
نامجون ویو
تو اتاق تمرین داشتیم حرف میزدیم جیمین و جیهوپ هم داشتن تمرین میکردن یهو در باز شد کسی که اومد تو با دیدنش مو به تنمون راست شد اون ات بود عرررر پیدا شاهده
نامی: اتتت نوناااا خوش اومدی
اعضا: اتتتتتتتت خوش اومدی
موچی: اتت خوبی چیزیت نشده اون عوضیه کی بود دزدیده بودت اذیتت نکرد کاریت نکرد
جین : جیمین بزار بچه نفس بکشه آنقدر سوال پیچش نکن گناه داره
ته : خب بیاین بشینین غذا سفارش بدم پیدا شدن عشقمو جشن بگیریم
کوک : بزن بریم
( خب غذا سفارش دادن و پیدا شدن اتو جشن گرفتن نخود نخود هرکی رفت خانه خود)
پرش به خونه ته و ات
ته : یونتااان مامانت اومده
ته ویو
یونتان تا اتو دید پرید بغلش
ات : عشقم دلم برات تنگ شده بودند
ات شروع کرد با یونتان بازی کردن منم داشتم نگاشتن میکردم بوستان خیلی اتو دوست داره انگار مامان واقعیشه
خب دیگه دستم به چوووووخ رفت بای تا پارت بعددد
۴.۱k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.