بهار باید اینجوری بگذره یه خونه باشه با یه ایوون بزرگ ل

بهار باید اینجوری بگذره! یه خونه باشه با یه ایوون بزرگ. لبه ایوون پُر از گلدون‌هایی باشه که مادربزرگ عاشقشونه و صبح به صبح قبل از بیدار شدن اهل خونه، قربون صدقشون میره و بهشون آب میده. یه حیاط پر از درخت، و یه حوض آبی تازه رنگ شده وسط حیاط، که شب‌ها عکس ماه بیفته داخلش. یه تخت کنار ایوون زیر پنجره، و یه لحاف سنگین. از همون لحاف‌هایی که وقتی میندازی روت نمیشه نفس کشید! از همونایی که بوی نم و عطر خاص جا رختخوابی رو میده.

بعد از یه روز بالا و پایین کردن حیاط و نشستن کنار حوض و بازی کردن با ماهی‌ها، شب بخوابی توی همون ایوون، زیر اون لحاف سنگین دست دوز مادربزرگ، و خنکی بالش حس خوبی بهت بده. بین گرم و سرد شدن و تاب خوردن زیر لحاف، آروم خوابت ببره. یه خواب عمیق! صبح با بوی نم بارون بلند بشی، و وقتی چشماتو باز میکنی اونقدر ذوق کنی که دلت بخواد دوباره بخوابی، و دوباره صبح بشه. راستی صدای مادربزرگ هم از اونور میاد، که برای خوردن صبحونه صدات میکنه. بهار باید اینجوری بگذره …
دیدگاه ها (۴)

مقدار یار هم نفسچون من نداند هیچ کسماهی که بر خشک اوفتدقیمت ...

هیس! گوش کنصدای نفس های اردیبهشت می آیدفروردین نغمه سرمستی چ...

مرحبا ای روزه داران مرحباای سراپا نور ایمان مرحباچون خدا بین...

@cafebaroon☕️به هم شبیه، به هم مبتلابه هم محتاج...چنان دو نی...

پارت ۱.

🍁خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود که، وقتی برف می...

"Smile of Death”Part(1)+از زبان هیکاری +صبح بیدار شدم، هنوز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط