من ازپشت شبهای بی خاطره

️من ازپشت شبهای بی خاطره
من ازپشت زندان غم آمدم
من از آرزوهای دور و دراز
من از خواب چشمان نم آمدم

تو تعبیر رویای نادیده ای
تو نوری که برسایه تابیده ای
تو یک آسمان بخشش بی طلب

تو برخاک تردید باریده ای
تو یک خانه در کوچۀ زندگی
تو یک کوچه درشهر آزادگی

تو یک شهر درسرزمین حضور
تویی راز بودن به این سادگی
مرا با نگاهت به رویا ببر

مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطره ای بی تپش درسراب
مرا تا تکاپوی دریا ببر



@FOAD
دیدگاه ها (۱)

نفسم گرفته امشب ز مرور خاطراتممنم و نگاه حافظ، من و شاخ بی ن...

ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ؟؟؟؟ﻣﻦﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ؟؟؟؟ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ...

نقره داغحال و روز یکمرد عاشق استمرد عاشقی که فکر می‌کردچون ع...

این کانال یکی ازعاشقانه ترین کانال تویتلگرام هستش هرچی که نی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط