"از یک آدم ضد آخوند به یک آخوند... «سپاسگزارم»
"از یک آدم ضد آخوند به یک آخوند... «سپاسگزارم»
👈 اشاره: عدهای از طلاب شهر قم، برای کمک به کادر درمان و بیماران بستری در بخشهای مرتبط با بیماری #کرونا، راهی بیمارستانهای این شهر شدهاند... درباره اصل حرکت و چند و چونش حتما باید ساعتها گفتوگو کرد و نوشت اما، واکنشهای مردم، بیماران و کادر درمان بدون تردید، مهمترین، جذابترین و درسآموزترین بخشِ ماجراست؛ مختصری از این روایتها را به قلم #علی_مهدیان بخوانید...
◀ ️ این روزها از خیلی ها پیام دریافت کردم. اکثرا هم میگن میخوایم بیایم کمک. هم قم هم خارج قم. به خارج قمیها گفتم نیان به قمیها هم گفتم برن پیش رفقای قرارگاه. پیرزنه از ورامین زنگ زده با خواهش و التماس که بگذارید بیام براتون غذا درست کنم.
چه مردمی داریم ما...
🔸 چند تا پیام هم بود که روحم رو تازه کرد. خواهر رفیقم، دکتره، رفیقم میگفت، دوست خواهرش که او هم پزشک بوده، شاکی شده و گفته این طلبه ها نابلدن، چرا اومدن، فقط ضررن، شوآفن، به درد نمیخورن...
▫ ️ امروز اما زنگ زده میگه دوست خواهرم براش پیام داده، پیامش رو فرستاده:
▪ ️ «امروز خیلیاشونو دیدم... با کمترین تجهیزات داشتن کارای خدمات رو انجام میدادن... به مریضا غذا میدادن... وسایل مریضا رو جابجا میکردن... و بیشترین تماس با مریضو داشتن... همشون هم پسرایی با سن کم... الان همه ازشون کمک میگیرن و چقدر خالصانه کار میکنن و همش میگن بهمون یاد بدید ما انجام بدیم...»
🔹 یه دکتر از شیراز برام پیام فرستاده:
▫ ️ «دکتر .... هستم از شیراز. تا شنیدم عده ای از طلبههای قم راه افتادهاند و در بیمارستانها به صورت رایگان به کادر درمانی کمک میدهند یکه خوردم... شروع کردم به خواندن روایتهایشان و باید بگویم که نوشتهها و تجربههای این قشر با نگاه خاص خودشان از محیط کاری هر روزه و معمولی من برایم خیلی جالب بود. همه از اتفاقهای روزمرهایی نوشته بودند که دیگر خیلی وقت است برای من عادی شدهاند. وقایعی که وقتی آنها را از چشم آن طلبه ها دوباره دیدم. دیدم چقدر فرصت در بیمارستان برای نشاندن لبخند روی لب آدمها و کاستن از رنج دیگری و حتی دیدن خداوند وجود دارد و من نمیبینمشان. با خودم گفتم چرا من تا به حال حتی یک بار برای مریضی پرتقال پوست نگرفته ام، یا مثلا دارویی را به دست مریضهایم نداده ام.»
🔸 یکی دیگه از قم پیام داده: «خانمم پرستاره. همین روایتها مشوقی شد برای بنده که به خانمم اجازه بدهم داوطلبانه در برنامههای بیمارستان مربوط به کروناییها شرکت کنه و اوشون هم با برخی دوستانشان از قم و استانهای دیگه صحبت کنه که بیان برای همکاری.»
👈 اشاره: عدهای از طلاب شهر قم، برای کمک به کادر درمان و بیماران بستری در بخشهای مرتبط با بیماری #کرونا، راهی بیمارستانهای این شهر شدهاند... درباره اصل حرکت و چند و چونش حتما باید ساعتها گفتوگو کرد و نوشت اما، واکنشهای مردم، بیماران و کادر درمان بدون تردید، مهمترین، جذابترین و درسآموزترین بخشِ ماجراست؛ مختصری از این روایتها را به قلم #علی_مهدیان بخوانید...
◀ ️ این روزها از خیلی ها پیام دریافت کردم. اکثرا هم میگن میخوایم بیایم کمک. هم قم هم خارج قم. به خارج قمیها گفتم نیان به قمیها هم گفتم برن پیش رفقای قرارگاه. پیرزنه از ورامین زنگ زده با خواهش و التماس که بگذارید بیام براتون غذا درست کنم.
چه مردمی داریم ما...
🔸 چند تا پیام هم بود که روحم رو تازه کرد. خواهر رفیقم، دکتره، رفیقم میگفت، دوست خواهرش که او هم پزشک بوده، شاکی شده و گفته این طلبه ها نابلدن، چرا اومدن، فقط ضررن، شوآفن، به درد نمیخورن...
▫ ️ امروز اما زنگ زده میگه دوست خواهرم براش پیام داده، پیامش رو فرستاده:
▪ ️ «امروز خیلیاشونو دیدم... با کمترین تجهیزات داشتن کارای خدمات رو انجام میدادن... به مریضا غذا میدادن... وسایل مریضا رو جابجا میکردن... و بیشترین تماس با مریضو داشتن... همشون هم پسرایی با سن کم... الان همه ازشون کمک میگیرن و چقدر خالصانه کار میکنن و همش میگن بهمون یاد بدید ما انجام بدیم...»
🔹 یه دکتر از شیراز برام پیام فرستاده:
▫ ️ «دکتر .... هستم از شیراز. تا شنیدم عده ای از طلبههای قم راه افتادهاند و در بیمارستانها به صورت رایگان به کادر درمانی کمک میدهند یکه خوردم... شروع کردم به خواندن روایتهایشان و باید بگویم که نوشتهها و تجربههای این قشر با نگاه خاص خودشان از محیط کاری هر روزه و معمولی من برایم خیلی جالب بود. همه از اتفاقهای روزمرهایی نوشته بودند که دیگر خیلی وقت است برای من عادی شدهاند. وقایعی که وقتی آنها را از چشم آن طلبه ها دوباره دیدم. دیدم چقدر فرصت در بیمارستان برای نشاندن لبخند روی لب آدمها و کاستن از رنج دیگری و حتی دیدن خداوند وجود دارد و من نمیبینمشان. با خودم گفتم چرا من تا به حال حتی یک بار برای مریضی پرتقال پوست نگرفته ام، یا مثلا دارویی را به دست مریضهایم نداده ام.»
🔸 یکی دیگه از قم پیام داده: «خانمم پرستاره. همین روایتها مشوقی شد برای بنده که به خانمم اجازه بدهم داوطلبانه در برنامههای بیمارستان مربوط به کروناییها شرکت کنه و اوشون هم با برخی دوستانشان از قم و استانهای دیگه صحبت کنه که بیان برای همکاری.»
۴.۳k
۱۲ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.