نوشت قمحا

نوشتـــــ ” قمحـا “ ...

همــه بـــه او خندیدنـد ...

گریستـــــــــــــ ...

گفت به “غمها”یم نخندید ...

که هر جور نوشته شود درد دارد ...

از تَـــــــه به سر بخوان ...

تا منِ آن روزها را بشناسی ...
دیدگاه ها (۱۵)

گــریــه خــوبـــــ و ...بهُتـــــ خــوبـــــ و ...بُغـض خـ...

زن-ها گاهی عاشقانه هایشان را ...دم می کنند ...و می شود همان ...

تــنها کـمے مـتفاوتم ...وقتے تمام دردهاے دنـیآ ...روے شانه ه...

در بهار سبز عاشق شدم ...تا برگ ریز پاییز ...ولی اکنون ...که...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط