☔
☔
حالا که فصلش رسیده بیا شورش را در بیاوریم؛
تمام خیابان ها را متر کنیم سردمان که شد دست هایمان را در جیب یک کاپشن فرو ببریم
ترس ها را زمین بگذاریم و تا اوج
بی پروایی ها را باهم پرواز کنیم
آنقدر مستانه این باهم بودن را زندگی کنیم؛
که حواسمان پرت شود از دغدغه ها
قدم هایمان خش خش برگها را موسیقی جان بخش پاییز کند، و او عشق ما را به رخ تمام فصل ها کشد... دستان گره خوردهمان را اینبار نمایان تر بفشاریم
و خبری از التفات به همهمه ی عابران نداشته باشیم
بگذاریم حافظه ی خیس خیابان ها پر باشد از ما
نوش کنیم جرعه جرعه ی این دوست داشتن را
تو دوستت دارم هایت را شال گردنی کنی و دور گردنم محکم بپیچی
و من فرخوردگی های موهایت در نم نم باران حظ کنم
بیا جوری حضور هم را طلب کنیم که انگار جهان بدون هم برای ما خالی باشد
بیا کافه ها را از دونفره هایمان کلافه کنیم
بس که چای بیاورند وبه پای حرف هایمان سرد شود
بیا تو خودِ خود معجزه باش برایم و ثمره ی دعاهای مادرم بمان
بگذار حضور این عشق برایمان فراتر از مرز الزام برود
بیا برای هم بمانیم
تااگر زلف عمرمان قرارش به سپیدیست درکنار هم باشد...!
حالا که فصلش رسیده بیا شورش را در بیاوریم؛
تمام خیابان ها را متر کنیم سردمان که شد دست هایمان را در جیب یک کاپشن فرو ببریم
ترس ها را زمین بگذاریم و تا اوج
بی پروایی ها را باهم پرواز کنیم
آنقدر مستانه این باهم بودن را زندگی کنیم؛
که حواسمان پرت شود از دغدغه ها
قدم هایمان خش خش برگها را موسیقی جان بخش پاییز کند، و او عشق ما را به رخ تمام فصل ها کشد... دستان گره خوردهمان را اینبار نمایان تر بفشاریم
و خبری از التفات به همهمه ی عابران نداشته باشیم
بگذاریم حافظه ی خیس خیابان ها پر باشد از ما
نوش کنیم جرعه جرعه ی این دوست داشتن را
تو دوستت دارم هایت را شال گردنی کنی و دور گردنم محکم بپیچی
و من فرخوردگی های موهایت در نم نم باران حظ کنم
بیا جوری حضور هم را طلب کنیم که انگار جهان بدون هم برای ما خالی باشد
بیا کافه ها را از دونفره هایمان کلافه کنیم
بس که چای بیاورند وبه پای حرف هایمان سرد شود
بیا تو خودِ خود معجزه باش برایم و ثمره ی دعاهای مادرم بمان
بگذار حضور این عشق برایمان فراتر از مرز الزام برود
بیا برای هم بمانیم
تااگر زلف عمرمان قرارش به سپیدیست درکنار هم باشد...!
۴.۶k
۰۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.