ꪖ𝘳ꫀɀꪮꪮꪗꫀ ρꪖ𝘳ꪜꪀꫀꪗꫀ 𝘴ꪖ᥇ɀ ⁴
متن تصویر کپشن ↓
هانی : راستی برای انتقالی چکار کردی تیلور ، الان تنها کسی که مشکل داره تویی ما راضیشون کردیم ..!
تیلور : میگی چکار بکنم هانی ، وقتی راضی نمیشن نمیتونم نظرشون رو عوض کنم ..!
هانی : حالا که اینطوره ما باهاشون حرف میزنیم ، نه بچه ها ..!
نیلا ، مارتا : درسته ..!
تیلور : اصرار نکنید دخترا ، راضی نمیشن ..!
هانی : هر طور که شده راضیشون میکنیم ، تو کار نداشته باش ..!
تیلور : خب ... باشه ... من دیگه حرفی ندارم ..!
مارتا : مامانت بیشتر حساس بود درسته ..!
تیلور : آره مامانم بیشتر حساسه ، اما بابام همیشه هوامو داره و میذاره به آرزو هام برسم و خودش مامان رو راضی میکنه ..!
هانی حالت دست به دعا گرفت و گفت : خدایا ، نمیشد به ماهم از این بابا ها بدی ..!
.
.
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐖𝐡𝐚𝐭 𝐝𝐢𝐝 𝐲𝐨𝐮 𝐫𝐞𝐚𝐥𝐥𝐲 𝐝𝐨 𝐟𝐨𝐫 𝐭𝐡𝐞 𝐭𝐫𝐚𝐧𝐬𝐟𝐞𝐫, 𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫, 𝐧𝐨𝐰 𝐰𝐞 𝐚𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐡𝐚𝐬 𝐚 𝐩𝐫𝐨𝐛𝐥𝐞𝐦, 𝐰𝐞 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 𝐭𝐡𝐞𝐦 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐘𝐨𝐮 𝐭𝐞𝐥𝐥 𝐦𝐞 𝐰𝐡𝐚𝐭 𝐭𝐨 𝐝𝐨 𝐇𝐚𝐧𝐢, 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐚𝐫𝐞 𝐧𝐨𝐭 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 𝐈 𝐜𝐚𝐧 𝐧𝐨𝐭 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞 𝐭𝐡𝐞𝐢𝐫 𝐨𝐩𝐢𝐧𝐢𝐨𝐧 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐍𝐨𝐰 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐰𝐞 𝐭𝐚𝐥𝐤 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞𝐦 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐭𝐡𝐢𝐬, 𝐧𝐨𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐡𝐢𝐥𝐝𝐫𝐞𝐧 ..!
𝐍𝐢𝐥𝐚, 𝐌𝐚𝐫𝐭𝐡𝐚: 𝐓𝐡𝐚𝐭'𝐬 𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐃𝐨 𝐧𝐨𝐭 𝐢𝐧𝐬𝐢𝐬𝐭 𝐠𝐢𝐫𝐥𝐬, 𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐰𝐢𝐥𝐥 𝐧𝐨𝐭 𝐛𝐞 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐖𝐞 𝐰𝐢𝐥𝐥 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐲 𝐭𝐡𝐞𝐦 𝐚𝐬 𝐦𝐮𝐜𝐡 𝐚𝐬 𝐩𝐨𝐬𝐬𝐢𝐛𝐥𝐞, 𝐝𝐨𝐧'𝐭 𝐰𝐨𝐫𝐫𝐲 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐖𝐞𝐥𝐥 ... 𝐰𝐞𝐥𝐥 ... 𝐈 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐧𝐨𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐭𝐨 𝐬𝐚𝐲 ..!
𝐌𝐚𝐫𝐭𝐡𝐚: 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐨𝐦 𝐰𝐚𝐬 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐬𝐞𝐧𝐬𝐢𝐭𝐢𝐯𝐞, 𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐘𝐞𝐬, 𝐦𝐲 𝐦𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐢𝐬 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐬𝐞𝐧𝐬𝐢𝐭𝐢𝐯𝐞, 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐟𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐡𝐚𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐚𝐢𝐫 𝐚𝐧𝐝 𝐥𝐞𝐭𝐬 𝐦𝐞 𝐚𝐜𝐡𝐢𝐞𝐯𝐞 𝐦𝐲 𝐝𝐫𝐞𝐚𝐦𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐡𝐞 𝐡𝐢𝐦𝐬𝐞𝐥𝐟 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐬 𝐦𝐲 𝐦𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢 𝐇𝐚𝐥𝐚𝐭 𝐬𝐭𝐚𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐩𝐫𝐚𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐚𝐧𝐝 𝐬𝐚𝐢𝐝: 𝐆𝐨𝐝, 𝐲𝐨𝐮 𝐜𝐨𝐮𝐥𝐝 𝐧𝐨𝐭 𝐡𝐚𝐫𝐦 𝐭𝐡𝐞𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫𝐬 ..!
هانی : راستی برای انتقالی چکار کردی تیلور ، الان تنها کسی که مشکل داره تویی ما راضیشون کردیم ..!
تیلور : میگی چکار بکنم هانی ، وقتی راضی نمیشن نمیتونم نظرشون رو عوض کنم ..!
هانی : حالا که اینطوره ما باهاشون حرف میزنیم ، نه بچه ها ..!
نیلا ، مارتا : درسته ..!
تیلور : اصرار نکنید دخترا ، راضی نمیشن ..!
هانی : هر طور که شده راضیشون میکنیم ، تو کار نداشته باش ..!
تیلور : خب ... باشه ... من دیگه حرفی ندارم ..!
مارتا : مامانت بیشتر حساس بود درسته ..!
تیلور : آره مامانم بیشتر حساسه ، اما بابام همیشه هوامو داره و میذاره به آرزو هام برسم و خودش مامان رو راضی میکنه ..!
هانی حالت دست به دعا گرفت و گفت : خدایا ، نمیشد به ماهم از این بابا ها بدی ..!
.
.
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐖𝐡𝐚𝐭 𝐝𝐢𝐝 𝐲𝐨𝐮 𝐫𝐞𝐚𝐥𝐥𝐲 𝐝𝐨 𝐟𝐨𝐫 𝐭𝐡𝐞 𝐭𝐫𝐚𝐧𝐬𝐟𝐞𝐫, 𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫, 𝐧𝐨𝐰 𝐰𝐞 𝐚𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐡𝐚𝐬 𝐚 𝐩𝐫𝐨𝐛𝐥𝐞𝐦, 𝐰𝐞 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 𝐭𝐡𝐞𝐦 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐘𝐨𝐮 𝐭𝐞𝐥𝐥 𝐦𝐞 𝐰𝐡𝐚𝐭 𝐭𝐨 𝐝𝐨 𝐇𝐚𝐧𝐢, 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐚𝐫𝐞 𝐧𝐨𝐭 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 𝐈 𝐜𝐚𝐧 𝐧𝐨𝐭 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞 𝐭𝐡𝐞𝐢𝐫 𝐨𝐩𝐢𝐧𝐢𝐨𝐧 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐍𝐨𝐰 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐰𝐞 𝐭𝐚𝐥𝐤 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞𝐦 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐭𝐡𝐢𝐬, 𝐧𝐨𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐡𝐢𝐥𝐝𝐫𝐞𝐧 ..!
𝐍𝐢𝐥𝐚, 𝐌𝐚𝐫𝐭𝐡𝐚: 𝐓𝐡𝐚𝐭'𝐬 𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐃𝐨 𝐧𝐨𝐭 𝐢𝐧𝐬𝐢𝐬𝐭 𝐠𝐢𝐫𝐥𝐬, 𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐰𝐢𝐥𝐥 𝐧𝐨𝐭 𝐛𝐞 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐝 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢: 𝐖𝐞 𝐰𝐢𝐥𝐥 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐲 𝐭𝐡𝐞𝐦 𝐚𝐬 𝐦𝐮𝐜𝐡 𝐚𝐬 𝐩𝐨𝐬𝐬𝐢𝐛𝐥𝐞, 𝐝𝐨𝐧'𝐭 𝐰𝐨𝐫𝐫𝐲 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐖𝐞𝐥𝐥 ... 𝐰𝐞𝐥𝐥 ... 𝐈 𝐡𝐚𝐯𝐞 𝐧𝐨𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐭𝐨 𝐬𝐚𝐲 ..!
𝐌𝐚𝐫𝐭𝐡𝐚: 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐨𝐦 𝐰𝐚𝐬 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐬𝐞𝐧𝐬𝐢𝐭𝐢𝐯𝐞, 𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭 ..!
𝐓𝐚𝐲𝐥𝐨𝐫: 𝐘𝐞𝐬, 𝐦𝐲 𝐦𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐢𝐬 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐬𝐞𝐧𝐬𝐢𝐭𝐢𝐯𝐞, 𝐛𝐮𝐭 𝐦𝐲 𝐟𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐡𝐚𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐚𝐢𝐫 𝐚𝐧𝐝 𝐥𝐞𝐭𝐬 𝐦𝐞 𝐚𝐜𝐡𝐢𝐞𝐯𝐞 𝐦𝐲 𝐝𝐫𝐞𝐚𝐦𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐡𝐞 𝐡𝐢𝐦𝐬𝐞𝐥𝐟 𝐬𝐚𝐭𝐢𝐬𝐟𝐢𝐞𝐬 𝐦𝐲 𝐦𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 ..!
𝐇𝐚𝐧𝐢 𝐇𝐚𝐥𝐚𝐭 𝐬𝐭𝐚𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐩𝐫𝐚𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐚𝐧𝐝 𝐬𝐚𝐢𝐝: 𝐆𝐨𝐝, 𝐲𝐨𝐮 𝐜𝐨𝐮𝐥𝐝 𝐧𝐨𝐭 𝐡𝐚𝐫𝐦 𝐭𝐡𝐞𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫𝐬 ..!
۵۶.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.