العطش العطش العطش
العطش العطش العطش
العطش خیمه ها، ناله و اشک رباب
ساقی لب تشنه رفت، در پی یک قطره آب
قالت سکینة بنت الإمام الحسین علیهالسلام:
« عز ماؤنا لیلة التاسع من المحرم ، فجفت الأوانی ، ویبست الشفاه حتی صرنا تنوقع الجرعة من الماء فلم نجدها.
فقلت ـ فی نفسی ـ : أمضی إلی عمتی زینب ، لعلها أدخرت لنا شیئاً من الماء!!
فمضیت إلی خیمتها ، فرأیتها جالسة ، وفی حجرها أخی عبد الله الرضیع ، وهو یلوک بلسانه من شدة العطش ، وهی تارةً تقوم ، وتارةً تقعد.
فخنقتنی العبرة ، فلزمت السکوت خوفاً من أن تفیق بی عمتی فیزداد حزنها.
فعند ذلک إلتفتت عمتی وقالت : سکینة؟
قلت : لبیک.
قالت : ما یبکیک؟
قلت : حال أخی الرضیع أبکانی.
ثم قلت : عمتاه! قومی لنمضی إلی خیم عمومتی، وبنی عمومتی ، لعلهم ادخروا شیئاً من الماء!
قالت : ما أظن ذلک.
فمضینا واخترقنا الخیم ، بأجمعهم ، فلم نجد عندهم شیئاً من الماء.
فرجعت عمتی إلی خیمتها ، فتبعتها من نحو عشرین صبی وصبیة ، وهم یطلبون منها الماء ، وینادون : العطش العطش ... »
◼ ️حضرت سکینه صلوات الله علیها دختر امام حسین صلوات الله علیه می فرماید:
در شب نهم محرم آب در نزد ما نایاب، کاسه ها خالی و لبها خشکیده گردید؛ به حدی که آرزوی یک جرعه آب داشتیم و نمی یافتیم.
من در دل گفتم: به نزد عمه ای زینب می روم؛ شاید او کمی آب برای ما نگه داشته باشد.
به خیمه او رفتم؛ دیدم که نشسته و برادر شیرخوارم عبدالله (حضرت علی اصغر صلوات الله علیه) را در بغل دارد؛ اما طفل از شدت تشنگی زبان خود را بیرون می آورد و عمه ام از شدت ناراحتی می نشیند و بلند می شود.
بغض راه گلوی مرا گرفت اما سکوت کردم تا مبادا ناراحتی من، اندوه عمه ام را بیشتر کند.
در این حال عمه ام متوجه من شد و فرمود: سکینه!
گفتم: بله
فرمود: چرا گریه میکنی؟
گفتم: برای برادر شیرخوار خود گریه می کنم.
سپس گفتم: عمه جان برخیز تا به خیمه عموها و پسرعموهایم بروید شاید آنها مقداری آب ذخیره کرده باشند
گفت: گمان نمی کنم.
سپس رفتیم و همه خیمه ها را گشتیم و حتی قطره ای آب در نزد آنها نیافتیم.
وقتی عمه ام به خیمه باز می گشت بیست دختر و پسر خردسال گریان از دنبال او می آمدند و فریاد می زدند: العطش ، العطش.
📓 زینب الکبری علیها السلام من المهد الی اللحد
📓 معالی السبطین (مازندرانی) ج ١ ، ص ٣٢٠ ، المجلس الثامن : فی عطش أهل البیت
📓 اسرار الشهادة (دربندی)
مشک و علم یک طرف، دست قلم یک طرف
العطش کودکان، بین حرم یک طرف
العطش خیمه ها، ناله و اشک رباب
ساقی لب تشنه رفت، در پی یک قطره آب
قالت سکینة بنت الإمام الحسین علیهالسلام:
« عز ماؤنا لیلة التاسع من المحرم ، فجفت الأوانی ، ویبست الشفاه حتی صرنا تنوقع الجرعة من الماء فلم نجدها.
فقلت ـ فی نفسی ـ : أمضی إلی عمتی زینب ، لعلها أدخرت لنا شیئاً من الماء!!
فمضیت إلی خیمتها ، فرأیتها جالسة ، وفی حجرها أخی عبد الله الرضیع ، وهو یلوک بلسانه من شدة العطش ، وهی تارةً تقوم ، وتارةً تقعد.
فخنقتنی العبرة ، فلزمت السکوت خوفاً من أن تفیق بی عمتی فیزداد حزنها.
فعند ذلک إلتفتت عمتی وقالت : سکینة؟
قلت : لبیک.
قالت : ما یبکیک؟
قلت : حال أخی الرضیع أبکانی.
ثم قلت : عمتاه! قومی لنمضی إلی خیم عمومتی، وبنی عمومتی ، لعلهم ادخروا شیئاً من الماء!
قالت : ما أظن ذلک.
فمضینا واخترقنا الخیم ، بأجمعهم ، فلم نجد عندهم شیئاً من الماء.
فرجعت عمتی إلی خیمتها ، فتبعتها من نحو عشرین صبی وصبیة ، وهم یطلبون منها الماء ، وینادون : العطش العطش ... »
◼ ️حضرت سکینه صلوات الله علیها دختر امام حسین صلوات الله علیه می فرماید:
در شب نهم محرم آب در نزد ما نایاب، کاسه ها خالی و لبها خشکیده گردید؛ به حدی که آرزوی یک جرعه آب داشتیم و نمی یافتیم.
من در دل گفتم: به نزد عمه ای زینب می روم؛ شاید او کمی آب برای ما نگه داشته باشد.
به خیمه او رفتم؛ دیدم که نشسته و برادر شیرخوارم عبدالله (حضرت علی اصغر صلوات الله علیه) را در بغل دارد؛ اما طفل از شدت تشنگی زبان خود را بیرون می آورد و عمه ام از شدت ناراحتی می نشیند و بلند می شود.
بغض راه گلوی مرا گرفت اما سکوت کردم تا مبادا ناراحتی من، اندوه عمه ام را بیشتر کند.
در این حال عمه ام متوجه من شد و فرمود: سکینه!
گفتم: بله
فرمود: چرا گریه میکنی؟
گفتم: برای برادر شیرخوار خود گریه می کنم.
سپس گفتم: عمه جان برخیز تا به خیمه عموها و پسرعموهایم بروید شاید آنها مقداری آب ذخیره کرده باشند
گفت: گمان نمی کنم.
سپس رفتیم و همه خیمه ها را گشتیم و حتی قطره ای آب در نزد آنها نیافتیم.
وقتی عمه ام به خیمه باز می گشت بیست دختر و پسر خردسال گریان از دنبال او می آمدند و فریاد می زدند: العطش ، العطش.
📓 زینب الکبری علیها السلام من المهد الی اللحد
📓 معالی السبطین (مازندرانی) ج ١ ، ص ٣٢٠ ، المجلس الثامن : فی عطش أهل البیت
📓 اسرار الشهادة (دربندی)
مشک و علم یک طرف، دست قلم یک طرف
العطش کودکان، بین حرم یک طرف
۲.۳k
۰۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.