زن ها دو دسته اند
زن ها دو دسته اند . . .
دسته اول آنهایی هستند که توی پوسته زنانگیشان مانده اند . . .
عشوه و ناز و ادا بلدند . . .
دغدغه ذهنی آنها این است که مهمانی شهناز کدام لباس را بپوشند . . .
دورهمی مریم موهایشان را هایلایت کنند یا نه . . .
تولد پریسا حواسشان باشد که رنگ کفش و پیراهن و لاک ست باشد . . .
آخر وقت هم یک مردی هست که برای این همه خستگی روزانه شان در آغوشش بگیرند ،
او را ببوسد ، باز هم به او این اطمینان را دهد که من هستم ، به من تکیه کن . . .
دسته دوم زن هایی هستند که خیلی وقت است یادشان رفته زن هستند . . .
یادشان رفته توی راه رفتنشان ، حرف زدنشان ، تمام حرکات و رفتارشان ، یکم ناز و کرشمه زنانه قاطی کنند . . .
صبح ها ساعت کوکی بیدارشان میکند . . .
کسی آنها را جایی نمیرساند . . .
یا ایستاده اند منتظر تاکسی یا ماشین را روشن میکنند و راه می افتند . . .
حواسشان هست که مردها فقط یا همکارند یا یک دوست مثل تمام زن های دیگر ؛
یاد گرفتند که به کسی تکیه نکنند . . .
آخر شب هم خود را در آغوش خودشان میگیرند . . .
به خودش عادت داده اند که منتظر شب بخیر گفتن کسی نباشند . . .
یاد گرفته اند که تنها و یک تنه با همه مشکلاتشان بجنگند . . .
این ها از روز اول اینگونه قوی نبودند . . .
این ها یک روزی در قبل ترها . . .
دلشان را پیش مردی که شاید بی معرفت بود . . .
مردی که شاید نتوانست بماند . . .
مردی که نصفه و نیمه او را رها کرد . . .
جا گذاشته اند . . .
گذر زمان و جبر روزگار این همه قدرت را به آنها داد . . .
دسته اول آنهایی هستند که توی پوسته زنانگیشان مانده اند . . .
عشوه و ناز و ادا بلدند . . .
دغدغه ذهنی آنها این است که مهمانی شهناز کدام لباس را بپوشند . . .
دورهمی مریم موهایشان را هایلایت کنند یا نه . . .
تولد پریسا حواسشان باشد که رنگ کفش و پیراهن و لاک ست باشد . . .
آخر وقت هم یک مردی هست که برای این همه خستگی روزانه شان در آغوشش بگیرند ،
او را ببوسد ، باز هم به او این اطمینان را دهد که من هستم ، به من تکیه کن . . .
دسته دوم زن هایی هستند که خیلی وقت است یادشان رفته زن هستند . . .
یادشان رفته توی راه رفتنشان ، حرف زدنشان ، تمام حرکات و رفتارشان ، یکم ناز و کرشمه زنانه قاطی کنند . . .
صبح ها ساعت کوکی بیدارشان میکند . . .
کسی آنها را جایی نمیرساند . . .
یا ایستاده اند منتظر تاکسی یا ماشین را روشن میکنند و راه می افتند . . .
حواسشان هست که مردها فقط یا همکارند یا یک دوست مثل تمام زن های دیگر ؛
یاد گرفتند که به کسی تکیه نکنند . . .
آخر شب هم خود را در آغوش خودشان میگیرند . . .
به خودش عادت داده اند که منتظر شب بخیر گفتن کسی نباشند . . .
یاد گرفته اند که تنها و یک تنه با همه مشکلاتشان بجنگند . . .
این ها از روز اول اینگونه قوی نبودند . . .
این ها یک روزی در قبل ترها . . .
دلشان را پیش مردی که شاید بی معرفت بود . . .
مردی که شاید نتوانست بماند . . .
مردی که نصفه و نیمه او را رها کرد . . .
جا گذاشته اند . . .
گذر زمان و جبر روزگار این همه قدرت را به آنها داد . . .
- ۴۹۹
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط