از آن زنهایی میشوم که قید کار کردن بیرونِ خانه را میزند و
از آن زنهایی میشوم که قید کار کردن بیرونِ خانه را میزند و مینشیند توی خانه....
به وقت پاییز دبه ها را از انباری در میاورد و ترشی میگیرد،
از ناز خاتون گرفته تا آن ترشی مخصوصی که فقط برای توست...
از آن زنهایی که اول صبح نان تکه میکند و میگذارد توی سبد،
بعد هم اول مرد خانه،
بعد بچه ها را صدا میزند...
از آن زنهایی میشوم که کیک شکلاتی با کشمش درست میکند و حواسش هست برای دختر کوچکش دفتر یادداشت بخرد...
از آن زنهایی میشوم که عصر همسرش که از سر کار بر میگردد چای میگذارد روبه رویش با یک تکه از آن کیک،
و از اتفاقات روزمره اش حرف میزند،
از اینکه یک نفر امروز صبح که نان خشخاشی خریده بود و در راه خانه بود
چقدر شبیه مادرجان خدا بیامرز بود...
از آن زنها که شب که میخواهد بخوابد، خستگیش میشود لبخند و مینشیند روی لبانش،
از آن زنها که توی امنِ آغوشِ مردشان
به سه نرسیده خوابشان برده...
#فاطمه_جوادی
به وقت پاییز دبه ها را از انباری در میاورد و ترشی میگیرد،
از ناز خاتون گرفته تا آن ترشی مخصوصی که فقط برای توست...
از آن زنهایی که اول صبح نان تکه میکند و میگذارد توی سبد،
بعد هم اول مرد خانه،
بعد بچه ها را صدا میزند...
از آن زنهایی میشوم که کیک شکلاتی با کشمش درست میکند و حواسش هست برای دختر کوچکش دفتر یادداشت بخرد...
از آن زنهایی میشوم که عصر همسرش که از سر کار بر میگردد چای میگذارد روبه رویش با یک تکه از آن کیک،
و از اتفاقات روزمره اش حرف میزند،
از اینکه یک نفر امروز صبح که نان خشخاشی خریده بود و در راه خانه بود
چقدر شبیه مادرجان خدا بیامرز بود...
از آن زنها که شب که میخواهد بخوابد، خستگیش میشود لبخند و مینشیند روی لبانش،
از آن زنها که توی امنِ آغوشِ مردشان
به سه نرسیده خوابشان برده...
#فاطمه_جوادی
۱.۱k
۲۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.