Part10
Part 10
ات : عهه کوک بیا اینجا
کوک : ساکت شووو برو الان ( داد )
(ویو ات )
از حرفش ناراحت شدم منم رفتم به سمت خونم و هعی تو دلم بهش فحش میدادم پدصگ
ویو کوک :
دیدم ات نیست بدو بدو رفتم دنبالش ولی گمش کردم سریع ماشین رو بر داشتم و رفتم تا ببینم میتونم پیداش کنم که یهو شروع کرد به بارون شدید اومدن یه کوچولو گشتم که پیداش کردم داشت تنها برای خودش راه میرفت رفتم پایین سمتش صداش زدم ولی اهمیت نداد
کوک : ات ات چرا اینطوری میکنی
ات : شاید چون تو سرم داد زدی یعنی چه
کوک : خب داشت ازت عکس میگرفت
ات : گگگگ
کوک : ات میای یا ......
ات : یا چیی هااا
کوک : اتتت عه بیا بریم با من بحث نکن (*داد
ات : وحشی هقققق چرا داد میزنی گمشو هقققق (میدوعه میره )
کوک : اات ببخشید نه نه لطفا
ویو ات :
بعد از چند دقیقه دویدن احساس کردم سرم داره گیج میره و دیگه هیچی ندیدم
ویو کوک:
رفتم دنبالش دیدم قش کرده سریه دویدم رفتم سمتش
کوک : بیدار شو ات تروخدا بیدار شوووو
ویو کوک :
بغلش کردم دویدم سمت بیمارستان بعد از چند مین رسیدم ات رو دادم بهشون که دکتر پرسید
دکتر : چه نسبتی با ایشون دارین
کوک : اممم دوست ...دوست پسرشم
دکتر: چه عالی یسری قرص دارو براتون مینویسم باید به مدت ۱ هفته بهشون بدین و مراقبشون باشید یه سرما خوردیگیه شدید گرفته که خدارو شکر واگیر دار نیست ولی خیلی مراقبت میخواد
کوک : بله
ویو کوک :
چون هنوز قش کرده بود باید بغلش میکردم بردمش سمت ماشین بردمش سمت خونمون به بادیگاردم گفتن شماره مامانشو برام پیدا کنه ....بعد از چند مین رسیدم خونه ات رو گذاشتم رو تخت چون لباساش خیس بودمجبور بودم کهه....
ادامه دارد
ات : عهه کوک بیا اینجا
کوک : ساکت شووو برو الان ( داد )
(ویو ات )
از حرفش ناراحت شدم منم رفتم به سمت خونم و هعی تو دلم بهش فحش میدادم پدصگ
ویو کوک :
دیدم ات نیست بدو بدو رفتم دنبالش ولی گمش کردم سریع ماشین رو بر داشتم و رفتم تا ببینم میتونم پیداش کنم که یهو شروع کرد به بارون شدید اومدن یه کوچولو گشتم که پیداش کردم داشت تنها برای خودش راه میرفت رفتم پایین سمتش صداش زدم ولی اهمیت نداد
کوک : ات ات چرا اینطوری میکنی
ات : شاید چون تو سرم داد زدی یعنی چه
کوک : خب داشت ازت عکس میگرفت
ات : گگگگ
کوک : ات میای یا ......
ات : یا چیی هااا
کوک : اتتت عه بیا بریم با من بحث نکن (*داد
ات : وحشی هقققق چرا داد میزنی گمشو هقققق (میدوعه میره )
کوک : اات ببخشید نه نه لطفا
ویو ات :
بعد از چند دقیقه دویدن احساس کردم سرم داره گیج میره و دیگه هیچی ندیدم
ویو کوک:
رفتم دنبالش دیدم قش کرده سریه دویدم رفتم سمتش
کوک : بیدار شو ات تروخدا بیدار شوووو
ویو کوک :
بغلش کردم دویدم سمت بیمارستان بعد از چند مین رسیدم ات رو دادم بهشون که دکتر پرسید
دکتر : چه نسبتی با ایشون دارین
کوک : اممم دوست ...دوست پسرشم
دکتر: چه عالی یسری قرص دارو براتون مینویسم باید به مدت ۱ هفته بهشون بدین و مراقبشون باشید یه سرما خوردیگیه شدید گرفته که خدارو شکر واگیر دار نیست ولی خیلی مراقبت میخواد
کوک : بله
ویو کوک :
چون هنوز قش کرده بود باید بغلش میکردم بردمش سمت ماشین بردمش سمت خونمون به بادیگاردم گفتن شماره مامانشو برام پیدا کنه ....بعد از چند مین رسیدم خونه ات رو گذاشتم رو تخت چون لباساش خیس بودمجبور بودم کهه....
ادامه دارد
۲۲.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.