khianat duruqin 2
𝚙𝚊𝚛𝚝2
ویو ات
تا الان ۴۲ تا تماس از دست رفته از بچها داشتم اما هیچکدوم کوک نبود اما من واقعا دلم نمیخواست زیر خواب بشم البته هم زیر خواب نشدم و فقط اون حروم..زاده بدن برهنه من و دیده همینشم جایی داره که بمیرم
اروم اروم از جام بلند شدم و به سمت خیابون و ماشیناش رفتم تاخواستم برم جلو تر گوشیم دوباره زنگ خورد شوگا بود واقعا الان به یکی نیاز داشتم باهاش حرف بزنم مثل همیشه شوگا نجاتم داد
اصلا چرا من اومدم توی این دنیای کوفتی
گوشی و جواب دادم
ویو شوگا.
بعد چهار بوق خواستم قطع کنم که ات جواب داد صداش میلرزید اخی دورت بگردم ابجی کوچولو من
شروع مکالمه
ا/ت.. داداشی(با بغض و صدایی لرزون)
شوگا.. ات خوبی کجایی(با نگرانی و سعی میکنه اروم باشه)
ا/ت.. ا..ار..ه (صدای لرزون و درد)
شوگا.. کجایی بیام دنبالت؟(نگرانی از توی صداش موج میزنه)
ا/ت.. جای یه ایستگاه توی..........(خودتون یه ادرس تصور کنین)
شوگا بدون خداحافزی با ات گوشی و قطع میکنه و میره سمت در اتاق و با عجله میره پایین
که بچها با تعجب نگاهش میکنن
نامی.. کجا با این عجله
شوگا به ته ته پته میوفته
شوگا.. امممممم.... اوووممم.... امشب میرم پیش مامانم معلوم نی کی بیام
هوپی.. یکم مشکوک نیست(در گوش نامی و زیر لب)
نامی.. فک نکنم( زیر لب)
بچها.. بابای
ویو ادمین..
شوگا خدافزی کرد و با عجله و دو به سمت ماشینش رفت
نشست توی ماشین و با اخرین سرعت روند و رسید به ادرسی که ات داده بود شوگا چشمشو یه دور چرخوند که ات و پیدا نکرد خیلی نگران و عصبی شد که دید یه دختر با لباس های خونی توی ایستگاه زانو هاشو بغل گرفته و گریه میکنه شوگا اروم اروم سمتش رفت
شوگا.. هی اروم باش داداشی اینجاست
ا/ت.. اومدی
ات اشک هاشو با سرعت پاک میکنه و با ذوق پر از بغض نگاه شوگا میکنه
شوگا.. دیگه نبینم گریه کنی باشه هووم
ا/ت.. باشه
شوگا.. حالا هم پاشو بریم خونه
ا/ت.. نه من نمیام
شوگا.. میریم خونه من امروز هم تازه جنا اومده بیا دیگه لطفا(کیوت و معصوم)
ا/ت.. باشه فقط چون ناز بودی
که شوگا دستشو سمت ات دراز میکنه و ات و بلند میکنه که متوجه دستای پر خون و کبودش میشه
شوگا.. این چیه کوک تو واقعا روانیی دستبند تیغ دار واقعا فکر میکنی این دختر تحمل این همه زجر و داره؟
شوگا نگاهی به دست ات میندازه و
شوگا.. درد داره
ا/ت.. نه اونقدرام درد نداره
شوگا..هع درد نداره از دستت ابشار خون میاد میگی درد نداره
و بدون منتظر موندن جواب ات سریع میره سمت ماشین و به ات اشاره میکنه که بیاد و بشینه توی ماشین
توی ماشین سکوت حکم فرما بود که شوگا سکوت و شکست
شوگا.. واقعا متاسفم که این و میپرسم ولی ات واقعا مجبورت کردن اونکار و بکنی؟
ا/ت.. چییش تو هم منو باور نداری نه(اولش با پوزخند اخرش بغض)
شوگا..باور دارم ات ولی میخوام اون شب رو واضح برام توضیح بدی هووم
ا/ت.. اون روز با کوک دعوام شده سر چی اینکه نمیزاشت با لیسان برم بار منم رفتم توی اتاقم و بعد اینکه کوک رفت شرکت حاضر شدم و زنگ زدم لیسان که اوکی شده بریم بار
لیسان هم اومد دنبالم و اون شب توی بار بودیم که لیسان رفت و الکل ۷۰ درصد اورد بهش گفتم نه ولی گفت اگه نخورم بچه ننم منم واسه اینکه روشو کم کنم یه بطری کامل خوردم
و بعدش یه ابمیوه اورد که وقتی تمومش کردم کل بدنم داغ شد و...(اب گلاب حرم مطهره ریختن روی پاهاش🙄😔😂😂) که بعد دیدم یه پسر همسن های خودم اومد و دستم و کشید سمت یکی از اتاق های بار و فقط تن برهنه ام و دید که همونجا کوک نجاتم داد (همه اش رو با بغض تعریف میکنه)
ویو ادمین..
شوگا هیچ حرفی تا عمارت نزد که وقتی ات و شوگا از ماشین پیاده شدن شوگا دست ات و گرفت و برد اتاق شکنجه ات کلی التماسش کرد
ا/ت.. شوگا هق تو هم من که هقق همه چیو واست هققق توضیح دادم هققق(مثلا گریه میکنه😐)
ا/ت.. ترو خدا باهام کاری نداشته باش بخدا من مقصر نیستم همش کار اون لیسان کثیف بود
شوگا.. دو دقیقه ساکت باش اه(عصبانیت)
ات ساکت شد و حرفی نزد و شوگا ات رو روی صندلی شکنجه گذاشت و رفت سمت تجهیزاتش و یک انبر بزرگ برداشت و رفت سمت دست های ات انبر رو به دستبند تیغ داری که دستای ابجی کوچولوش توی اون بود بند کرد و
شوگا.. تکون نخور ممکنه دردت بیشتر شه(مهربون)
ا/ت.. اوهوم(درد و بغض)
و با یک حرکت دستبند تیغ دار و شکست که دید رود خون از دستای ات جاری شده ات و براید بغل کرد و سریع بردش اتاق درمان اونجا زخم های دست ات و ضد عفونی کرد و براش پانسمان شون کرد
که درد ات کمتر شد
و شوگا دوباره ات رو بغل کرد و برد اتاق مهمان گذاشتش روی تخت که
ا/ت.. مرسی داداشی واقعا ازت ممنونم(با ذوق و کیوت)
شوگا.. کاری نکردم جوجه حالا هم بخواب که فردا باید بریم دانشگاه
ا/ت.. یونگی
شوگا.. خیلی وقته یونگی صدام نکردی جونم
ا/ت..(خنده) میشه بگی ساعت چنده
که یهو
ویو ات
تا الان ۴۲ تا تماس از دست رفته از بچها داشتم اما هیچکدوم کوک نبود اما من واقعا دلم نمیخواست زیر خواب بشم البته هم زیر خواب نشدم و فقط اون حروم..زاده بدن برهنه من و دیده همینشم جایی داره که بمیرم
اروم اروم از جام بلند شدم و به سمت خیابون و ماشیناش رفتم تاخواستم برم جلو تر گوشیم دوباره زنگ خورد شوگا بود واقعا الان به یکی نیاز داشتم باهاش حرف بزنم مثل همیشه شوگا نجاتم داد
اصلا چرا من اومدم توی این دنیای کوفتی
گوشی و جواب دادم
ویو شوگا.
بعد چهار بوق خواستم قطع کنم که ات جواب داد صداش میلرزید اخی دورت بگردم ابجی کوچولو من
شروع مکالمه
ا/ت.. داداشی(با بغض و صدایی لرزون)
شوگا.. ات خوبی کجایی(با نگرانی و سعی میکنه اروم باشه)
ا/ت.. ا..ار..ه (صدای لرزون و درد)
شوگا.. کجایی بیام دنبالت؟(نگرانی از توی صداش موج میزنه)
ا/ت.. جای یه ایستگاه توی..........(خودتون یه ادرس تصور کنین)
شوگا بدون خداحافزی با ات گوشی و قطع میکنه و میره سمت در اتاق و با عجله میره پایین
که بچها با تعجب نگاهش میکنن
نامی.. کجا با این عجله
شوگا به ته ته پته میوفته
شوگا.. امممممم.... اوووممم.... امشب میرم پیش مامانم معلوم نی کی بیام
هوپی.. یکم مشکوک نیست(در گوش نامی و زیر لب)
نامی.. فک نکنم( زیر لب)
بچها.. بابای
ویو ادمین..
شوگا خدافزی کرد و با عجله و دو به سمت ماشینش رفت
نشست توی ماشین و با اخرین سرعت روند و رسید به ادرسی که ات داده بود شوگا چشمشو یه دور چرخوند که ات و پیدا نکرد خیلی نگران و عصبی شد که دید یه دختر با لباس های خونی توی ایستگاه زانو هاشو بغل گرفته و گریه میکنه شوگا اروم اروم سمتش رفت
شوگا.. هی اروم باش داداشی اینجاست
ا/ت.. اومدی
ات اشک هاشو با سرعت پاک میکنه و با ذوق پر از بغض نگاه شوگا میکنه
شوگا.. دیگه نبینم گریه کنی باشه هووم
ا/ت.. باشه
شوگا.. حالا هم پاشو بریم خونه
ا/ت.. نه من نمیام
شوگا.. میریم خونه من امروز هم تازه جنا اومده بیا دیگه لطفا(کیوت و معصوم)
ا/ت.. باشه فقط چون ناز بودی
که شوگا دستشو سمت ات دراز میکنه و ات و بلند میکنه که متوجه دستای پر خون و کبودش میشه
شوگا.. این چیه کوک تو واقعا روانیی دستبند تیغ دار واقعا فکر میکنی این دختر تحمل این همه زجر و داره؟
شوگا نگاهی به دست ات میندازه و
شوگا.. درد داره
ا/ت.. نه اونقدرام درد نداره
شوگا..هع درد نداره از دستت ابشار خون میاد میگی درد نداره
و بدون منتظر موندن جواب ات سریع میره سمت ماشین و به ات اشاره میکنه که بیاد و بشینه توی ماشین
توی ماشین سکوت حکم فرما بود که شوگا سکوت و شکست
شوگا.. واقعا متاسفم که این و میپرسم ولی ات واقعا مجبورت کردن اونکار و بکنی؟
ا/ت.. چییش تو هم منو باور نداری نه(اولش با پوزخند اخرش بغض)
شوگا..باور دارم ات ولی میخوام اون شب رو واضح برام توضیح بدی هووم
ا/ت.. اون روز با کوک دعوام شده سر چی اینکه نمیزاشت با لیسان برم بار منم رفتم توی اتاقم و بعد اینکه کوک رفت شرکت حاضر شدم و زنگ زدم لیسان که اوکی شده بریم بار
لیسان هم اومد دنبالم و اون شب توی بار بودیم که لیسان رفت و الکل ۷۰ درصد اورد بهش گفتم نه ولی گفت اگه نخورم بچه ننم منم واسه اینکه روشو کم کنم یه بطری کامل خوردم
و بعدش یه ابمیوه اورد که وقتی تمومش کردم کل بدنم داغ شد و...(اب گلاب حرم مطهره ریختن روی پاهاش🙄😔😂😂) که بعد دیدم یه پسر همسن های خودم اومد و دستم و کشید سمت یکی از اتاق های بار و فقط تن برهنه ام و دید که همونجا کوک نجاتم داد (همه اش رو با بغض تعریف میکنه)
ویو ادمین..
شوگا هیچ حرفی تا عمارت نزد که وقتی ات و شوگا از ماشین پیاده شدن شوگا دست ات و گرفت و برد اتاق شکنجه ات کلی التماسش کرد
ا/ت.. شوگا هق تو هم من که هقق همه چیو واست هققق توضیح دادم هققق(مثلا گریه میکنه😐)
ا/ت.. ترو خدا باهام کاری نداشته باش بخدا من مقصر نیستم همش کار اون لیسان کثیف بود
شوگا.. دو دقیقه ساکت باش اه(عصبانیت)
ات ساکت شد و حرفی نزد و شوگا ات رو روی صندلی شکنجه گذاشت و رفت سمت تجهیزاتش و یک انبر بزرگ برداشت و رفت سمت دست های ات انبر رو به دستبند تیغ داری که دستای ابجی کوچولوش توی اون بود بند کرد و
شوگا.. تکون نخور ممکنه دردت بیشتر شه(مهربون)
ا/ت.. اوهوم(درد و بغض)
و با یک حرکت دستبند تیغ دار و شکست که دید رود خون از دستای ات جاری شده ات و براید بغل کرد و سریع بردش اتاق درمان اونجا زخم های دست ات و ضد عفونی کرد و براش پانسمان شون کرد
که درد ات کمتر شد
و شوگا دوباره ات رو بغل کرد و برد اتاق مهمان گذاشتش روی تخت که
ا/ت.. مرسی داداشی واقعا ازت ممنونم(با ذوق و کیوت)
شوگا.. کاری نکردم جوجه حالا هم بخواب که فردا باید بریم دانشگاه
ا/ت.. یونگی
شوگا.. خیلی وقته یونگی صدام نکردی جونم
ا/ت..(خنده) میشه بگی ساعت چنده
که یهو
- ۱۲.۸k
- ۰۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط