سیگارشو روشن کرد
سیگارشو روشن کرد
گفتم: این روزا خیلی تو فکری
گفت:می کشی؟
گفتم: نه با دود میونه ی خوبی ندارم
گفت: می خوام برگردم
گفتم: به کجا؟ ازکجا؟
گفت: به خودم. چیزی نگفتم،
گفت:این مدت خیلی درگیر بودم ،ازخیلی چیزها غافل بودم
گفتم: درگیرچی؟ غافل از چی؟
به دود سیگارش خیره شد
و گفت: درگیر عشق غافل از زندگی
حالت فیلسوفانه ای به خودم گرفتم و
گفتم: به قول یه رفیق زندگی چیزی جزعشق نیست…
بدون اینکه به من نگاه کنه آروم گفت:
احتمالا رفیقمون تا حالا عاشق نشده بود
راستی سیگار می کشی؟
#Mahdi
گفتم: این روزا خیلی تو فکری
گفت:می کشی؟
گفتم: نه با دود میونه ی خوبی ندارم
گفت: می خوام برگردم
گفتم: به کجا؟ ازکجا؟
گفت: به خودم. چیزی نگفتم،
گفت:این مدت خیلی درگیر بودم ،ازخیلی چیزها غافل بودم
گفتم: درگیرچی؟ غافل از چی؟
به دود سیگارش خیره شد
و گفت: درگیر عشق غافل از زندگی
حالت فیلسوفانه ای به خودم گرفتم و
گفتم: به قول یه رفیق زندگی چیزی جزعشق نیست…
بدون اینکه به من نگاه کنه آروم گفت:
احتمالا رفیقمون تا حالا عاشق نشده بود
راستی سیگار می کشی؟
#Mahdi
- ۴.۵k
- ۲۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط