فریادم بر آسمان ها رسید
فریادم بر آسمان ها رسید
دریغا شنوایی نبود
چو درد هم خونم شد دگر مهمانی نداشتم
چو پیرهنم سفیدشد ،مهمان بود،چو من در نداشتم
چو خانه ام صغیر بود،غم هم خانه ام شد
چو در انتظارچشمان تو... چشمانم بی نور شد
دریغا شنوایی نبود
چو درد هم خونم شد دگر مهمانی نداشتم
چو پیرهنم سفیدشد ،مهمان بود،چو من در نداشتم
چو خانه ام صغیر بود،غم هم خانه ام شد
چو در انتظارچشمان تو... چشمانم بی نور شد
۵۵۴
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.