براش آب می آورد ...
براش آب می آورد ...
روزی هم که رفته بودیم گلزار که می خواستن شهدا رو غسل بدن ،
داداش نجمه اومده بود دم در غسالخونه ی خواهرا نشسته بود
و گریه میکرد و داد میزد نجمـــــه بیا برام آب بیار !
نجمــــــه کجایی ! بیا تشنمه !
بعدش خواهر کوچیکش که پیش ما وایساده بود می گفت :
آخه هر وقت داداشم تشنش میشد نجمه بهش آب میداد
همیشه نجمه براش آب میورد ...
خاطرات شهیده نجمه قاسم پور صادقی
روزی هم که رفته بودیم گلزار که می خواستن شهدا رو غسل بدن ،
داداش نجمه اومده بود دم در غسالخونه ی خواهرا نشسته بود
و گریه میکرد و داد میزد نجمـــــه بیا برام آب بیار !
نجمــــــه کجایی ! بیا تشنمه !
بعدش خواهر کوچیکش که پیش ما وایساده بود می گفت :
آخه هر وقت داداشم تشنش میشد نجمه بهش آب میداد
همیشه نجمه براش آب میورد ...
خاطرات شهیده نجمه قاسم پور صادقی
۹۴۱
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.