آخرین سرباز

آخرین سرباز

عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت ودر کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به اورسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد.

امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: «والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.
نحوه شهادت عبدالله:
«ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟» بَجر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!» امام حسین علیه السلام اورا در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: "ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد." (3( امام دست خود را به آسمان بلند کرد: "پروردگارا! قطرات باران را ازاینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام رابه راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما رادعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند." (4( در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند. (5)
دیدگاه ها (۶)

آخرین سرباز *ولله لا افارق عمی*

آخرین سرباز *ولله لا افارق عمی*

▪در مصرع اول ،کربلا میخواهم!▪در مصرع بعد ،کربلا میخواهم!▪صد ...

نام معشوقه ی ما را بنویسید عباس(ع)،سر در جنت الاعلی بنویسید ...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

السلام علیک یاخلیفه الرحمن ع

السلام علیک یاخلیفه الله ع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط