منشی من [ پارت ۱۰ ]
منشی من [ پارت ۱۰ ]
رفتم مرکز خرید کلی خرید کردم
بعد از کلی خرید رفتم خونه خیلی خسته بودم پس یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و رفتم خوابیدم
بعد از نیم ساعت خوابم برد
[پرش زمانی به صبح]
صبح بلند شدمو رفتم wc کارای لازمو انجام دادمو سریع صبحونمو خوردمو لباسمو پوشیدم راه افتادم سمت شرکت رفتم سمت اتاق سوهو داشت با پدرش حرف میزد وایساده بودم دم در
*یه نکته در اتاق شیشه ماته 😂*
که تهیون آمد و گفت
تهیون : سلام خوشگله
ارا : هیش آروم[اروم]
تهیون : چیشده؟[اروم]
آمدم حرف بزنم که که در باز شدو افتادم بغل سوهو چند لحظه بهم زل زده بودیم که با صدای خنده ی تهیون به خودمون آمدیم سریع از بغل سوهو آمدم بیرون
ارا : اهم اهم ، به چی میخندی؟
تهیون : هیچی [در حال پاره شدن]
سوهو : هر هر ، رو آب بخندی
[یه ربع بعد]
ارا : خب دیشب خوش گذشت ؟
سوهو : دیشب؟ [داره پرونده هارو نگاه میکنه]
ارا : آره دیگه میخواستی بری خونه خوانواده ات
سوهو : اها اون ، گذاشتمش چند روز دیگه
ارا : چرا ؟
سوهو : دلیلش به خودم مربوطه به ارا نگاه میکنه
ارا : باشه بابا
که تهیون میاد داخل اتاق
تهیون : خب خانم خانوما، چی میخوای برای امشب بپوشی ؟
ارا : یه لباس خیلی خیلی خاص خیلی براش ذوق دارمممم
تهیون : باز دیگه [چشمک میزنه
ارا : ای منحرف ، همون یه دامن و یه تاپه دیگه خنده
تهیون : خوبه لایک نشون میده
سوهو : برید بیرون حرفاتونو بزنید اعصبانی، داد
ارا : باشه چته چرا داد میزنی
تهیون : دیوونه اروم
سوهو : شنیدم
رفتم خونه و سریع یه روش ۳۰ مینی گرفتمو و لباسمو پوشیدم [عکسشو میزارم]و سوار ماشینم شدم [عکسشو میزارم ] و به سمت مکان راه افتادم
رسیدم رفتم پشت صحنه و به یونگی پیام دادم
ارا : من رسیدم تو اتاق میکاپم
یونگی : اوکی، وقتش شد بهت پیام میدم
ارا : اوک
۱ ساعت بعد
قرار شد اعضا رو سوپرایز کنیم یه نکته ارا دوست قدیمی اعضا ست خلاصه بگم کلی خوندن و رقصیدن
پرش زمانی به فردا صبح شرکت
با شادی در اتاقو باز کردم رفتم داخل
ارا : سلامم زندگیییی
سوهو : انگار خیلی دیشب خوشگذشته؟سرد
ارا : آره واقعا خیلی ، وایسا ببینم چرا تو این شکلی بهم سلام کردی؟
سوهو : چه شکلی بود مگه سرد
ارا: سرد
سوهو : تو منشی من رئیس نباید فرقی باشه؟
ارا : تا دیروز همه چیز خوب بود ، چیزی شده ؟
سوهو : نه هیچی
ارا : آخه
سوهو : آمدی اینجا کار کنی یا حرف بزنی ؟
ویو ارا
راستشو بگم بهم بر خورد ، راست میگفت من برای آمدم انتقام مامانمو بگیرم ، پس تصمیم گرفتم منم باهاش سرد باشم
یه نکته تمام مکالمه ی زیر سرد صحبت میکنن
سوهو : امروز بیا باهم بریم بیرون
ارا : چرا رئیس؟
سوهو : تولد یکی از دوستای دخترمه گفتم از تو کمک بگیرم
ارا : باش
ویو ارا
چرا اینو گفت بهم بر خورد ؟ نه من برای مامانم اینجام
رفتم مرکز خرید کلی خرید کردم
بعد از کلی خرید رفتم خونه خیلی خسته بودم پس یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و رفتم خوابیدم
بعد از نیم ساعت خوابم برد
[پرش زمانی به صبح]
صبح بلند شدمو رفتم wc کارای لازمو انجام دادمو سریع صبحونمو خوردمو لباسمو پوشیدم راه افتادم سمت شرکت رفتم سمت اتاق سوهو داشت با پدرش حرف میزد وایساده بودم دم در
*یه نکته در اتاق شیشه ماته 😂*
که تهیون آمد و گفت
تهیون : سلام خوشگله
ارا : هیش آروم[اروم]
تهیون : چیشده؟[اروم]
آمدم حرف بزنم که که در باز شدو افتادم بغل سوهو چند لحظه بهم زل زده بودیم که با صدای خنده ی تهیون به خودمون آمدیم سریع از بغل سوهو آمدم بیرون
ارا : اهم اهم ، به چی میخندی؟
تهیون : هیچی [در حال پاره شدن]
سوهو : هر هر ، رو آب بخندی
[یه ربع بعد]
ارا : خب دیشب خوش گذشت ؟
سوهو : دیشب؟ [داره پرونده هارو نگاه میکنه]
ارا : آره دیگه میخواستی بری خونه خوانواده ات
سوهو : اها اون ، گذاشتمش چند روز دیگه
ارا : چرا ؟
سوهو : دلیلش به خودم مربوطه به ارا نگاه میکنه
ارا : باشه بابا
که تهیون میاد داخل اتاق
تهیون : خب خانم خانوما، چی میخوای برای امشب بپوشی ؟
ارا : یه لباس خیلی خیلی خاص خیلی براش ذوق دارمممم
تهیون : باز دیگه [چشمک میزنه
ارا : ای منحرف ، همون یه دامن و یه تاپه دیگه خنده
تهیون : خوبه لایک نشون میده
سوهو : برید بیرون حرفاتونو بزنید اعصبانی، داد
ارا : باشه چته چرا داد میزنی
تهیون : دیوونه اروم
سوهو : شنیدم
رفتم خونه و سریع یه روش ۳۰ مینی گرفتمو و لباسمو پوشیدم [عکسشو میزارم]و سوار ماشینم شدم [عکسشو میزارم ] و به سمت مکان راه افتادم
رسیدم رفتم پشت صحنه و به یونگی پیام دادم
ارا : من رسیدم تو اتاق میکاپم
یونگی : اوکی، وقتش شد بهت پیام میدم
ارا : اوک
۱ ساعت بعد
قرار شد اعضا رو سوپرایز کنیم یه نکته ارا دوست قدیمی اعضا ست خلاصه بگم کلی خوندن و رقصیدن
پرش زمانی به فردا صبح شرکت
با شادی در اتاقو باز کردم رفتم داخل
ارا : سلامم زندگیییی
سوهو : انگار خیلی دیشب خوشگذشته؟سرد
ارا : آره واقعا خیلی ، وایسا ببینم چرا تو این شکلی بهم سلام کردی؟
سوهو : چه شکلی بود مگه سرد
ارا: سرد
سوهو : تو منشی من رئیس نباید فرقی باشه؟
ارا : تا دیروز همه چیز خوب بود ، چیزی شده ؟
سوهو : نه هیچی
ارا : آخه
سوهو : آمدی اینجا کار کنی یا حرف بزنی ؟
ویو ارا
راستشو بگم بهم بر خورد ، راست میگفت من برای آمدم انتقام مامانمو بگیرم ، پس تصمیم گرفتم منم باهاش سرد باشم
یه نکته تمام مکالمه ی زیر سرد صحبت میکنن
سوهو : امروز بیا باهم بریم بیرون
ارا : چرا رئیس؟
سوهو : تولد یکی از دوستای دخترمه گفتم از تو کمک بگیرم
ارا : باش
ویو ارا
چرا اینو گفت بهم بر خورد ؟ نه من برای مامانم اینجام
۶.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.