لبخند ماه
مرا لبخند ماه وآفتابی مختصر کافیست
پتوی کهنه ای و نیم خشتی زیرسر کافیست
تو را دزدیده دیدم بارهاوبارها، آری
تماشای تو ،ای زیباترین! از لای در کافیست
غم یک لقمه نان تا اطلاع ثانویی تعطیل
من ومیخوارگی ها، خوردن خون جگرکافیست
قدم در راه بگذار، مپرس از چندو چون،ای دل
زمان از دست خواهد رفت،اما و اگر کافیست
تو ای هیزم شکن! دست از سرم بردار!باورکن
ندارد جسم من تاب وتوان، زخم تیر کافیست
همین امروز و فردا با قطار صبح خواهم رفت
نمیخواهم در این دنیا بمانم بیشتر، کافیست
#رضا_حدادیان
#شعر #غزل #غزل_فارسی #غزل_عاشقانه #شعر_ناب #شعر_زیبا #عشق #عشقولانه
پتوی کهنه ای و نیم خشتی زیرسر کافیست
تو را دزدیده دیدم بارهاوبارها، آری
تماشای تو ،ای زیباترین! از لای در کافیست
غم یک لقمه نان تا اطلاع ثانویی تعطیل
من ومیخوارگی ها، خوردن خون جگرکافیست
قدم در راه بگذار، مپرس از چندو چون،ای دل
زمان از دست خواهد رفت،اما و اگر کافیست
تو ای هیزم شکن! دست از سرم بردار!باورکن
ندارد جسم من تاب وتوان، زخم تیر کافیست
همین امروز و فردا با قطار صبح خواهم رفت
نمیخواهم در این دنیا بمانم بیشتر، کافیست
#رضا_حدادیان
#شعر #غزل #غزل_فارسی #غزل_عاشقانه #شعر_ناب #شعر_زیبا #عشق #عشقولانه
- ۲.۳k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط