منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای
شیوا جانم قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی
من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم اینست صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد
نکند حادثه ای باز به بادم بدهد
داغ فهمیدن یک راز به بادم بدهد؟
نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره، روی تورا سایه تصور بکند.
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای
شیوا جانم قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی
من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم اینست صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد
نکند حادثه ای باز به بادم بدهد
داغ فهمیدن یک راز به بادم بدهد؟
نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره، روی تورا سایه تصور بکند.
۸.۵k
۰۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.