بالاخره کشتی شکستهی ما هم به ساحل میرسد و راحت میشویم

بالاخره کشتی شکسته‌ی ما هم به ساحل می‌رسد و راحت می‌شویم.
راحت می‌شویم از تلاطم و آشوب، از بلاتکلیفی، از هیاهو، از موج‌های خروشانی که محاصره‌مان کردند.
بالاخره به ساحل می‌رسیم و خستگی تمام این روزهای سخت را در می‌کنیم، روی آرامش ماسه‌های امن ساحل دراز می‌کشیم و باهم مرور می‌کنیم روزهای تلخِ رفته را و به یاد می‌آوریم که چقدر قوی بودیم...

روزی این کشتی شکسته به ساحل می‌رسد و ما راحت می‌شویم از این بلاتکلیفی و اندوه.
که بعد از این حاضریم نه دریایی باشد، نه گنجینه و نه آشوب و تلاطمی، ولی تکلیفمان با فردای خودمان روشن باشد.
که ما به آرامش و یکنواختی ساحل قانعیم و توقعمان زیاد نیست.

#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۳)

چه کسی می‌داند فردا چه در انتظارمان است؟!مرا تا نشانی از روش...

دوست داشتن این‌ها نیست. هیچ‌کدامش نیست. دوست داشتن تو را مجب...

‌پر کن پیاله راکاین آب آتشیندیری است ره به حال خرابم نمی برد...

‌در دل من ، خاطره‌ای استمثل سنگی سفید در دل دیوارمرا با آن س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط