ای دلبری که

ای دلبری که
می‌تپد این دل برایِ تو

رخصت نمی دهی
که شوم آشنایِ تو

چیزی نمانده
جز جانِ خسته ام

آن هم اگر قبـول کنی
فدای تو

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌
#ازدواج
دیدگاه ها (۳)

#زیورآلات#سنجاق_سر

#زیورآلات#سنجاق_سر

اولین بودی وتااخرگرفتارتوامآخرین هستی و ازاول وفادارتوامبا ت...

‌از بس خوابت را دیده امدیگر نمی گویم "خوابم می آید"می گویم "...

یک نفر اینجادلش تنگست باور میکنی؟یک گذر برقلب او یکبار دیگر ...

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنمسیر نمی‌ شود نظر بس که لطیف...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط