دربهدری در من بود

دربه‌دری در من بود
نه در قطاری که می‌رفت و می‌آمد...
دیدگاه ها (۱)

جان می‌گیردسایه‌ایدر ترسیم تنهایی‌ام...

‍ ‍ غریب نه آن است که تن‌اش در این جهان غریب است، غریب آن اس...

آیینه شکستم؛ تا سرشار تو، من باش...

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دستعالمی دیگر بباید ساخت و از ن...

اگه دری را بست به خاطر مهربونیشه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط