رازیستکز نگاهت میل گذر ندارم

🎀 ❄ ️
رازیست،کز نگاهت، میل گذر ندارم
از سرزمین چشمت،قصد سفر ندارم

چاهی نهفته داری،بر چال گونه هایت
از سرنوشت یوسف،ترس و حذر ندارم

افشانده ای به هرسو،آن گیسوان وحشی
آهسته شانه باید ، قصد خطر ندارم

شهد و عسل فراوان جاریست از لبانت
افتاده قند خونم ،قدری شکر ندارم!

باریده برف گویا بر گردن بلورین
از این همه سفیدی اما، ثمر ندارم

سرد است بی تو روحم،لرزان شده وجودم
آغوش گرم بگشا بر تن سپر ندارم
دیدگاه ها (۱)

گفته بودم که غمت مالِ من استجفت چشمانِ تو اموالِ من استگفته ...

توهم مثل منی آره؟ شبا خوابت نمیگیره؟توهم هرشب خیالاتت براش ت...

بی وفا خاطر شیرین تو بیمارم کردبی هدف رهروی این کوچه و بازار...

غزلم زنده بمان قافیه هایت با منپشتِ هم واژه بچین توی دهانم ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط