من که با صدها بهانه به سراغت آمدم

من که با صدها بهانه به سراغت آمدم
پس چرا با بی محلی تو خرابم می کنی

قصد کردم که گنهکار تو باشم پس چرا
گفته ای استغفر الله و صوابم میکنی

در خیال نقشه ای که در برت محبوب شم 
شب به شب با حیله ای تازه به خوابم می کنی

حوصله سر برده از من آن غرور لعنتی
با همین رفتار ها داری کبابم می کنی

می روم پا می کشم از عشق و از تحمیل خود
باز با داغت مرا یک شعر نابم می کنی ..
دیدگاه ها (۱۰)

دل بریدن به از این عشـق که من می بینمکه نه فـرهاد تو هستی و ...

آب منم ، تاب منم ، شاعر مهتاب منمشورتویی ، شعرتویی ، عاشق بی...

#دستت_از_دنیایت_که_کوتاه_میشود_دست_به_دامان_قلم_میشوی_باور_ک...

#پست_کردم.پاکتی حال و هوایم را برایت پست کردم یک سبد از گریه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط