بی وفا خاطر شیرین تو بیمارم کرد
بی وفا خاطر شیرین تو بیمارم کرد
بی هدف رهروی این کوچه و بازارم کرد
سر و جان دیده شدم تا که ببینم رویت
بی امان خسته در این حسرت دیدارم کرد
شرح صد حادثه در چشم سیاهت دارم
ماجرایی که مرا گَشته ز اغیارم کرد
روز و شب چله نشینت شدم و زین سامان
قصه عاشقیت شهره انظارم کرد
ناز و طنازی تو سهم رقیبان گشته
من نگه کردم و این معرکه آزارم کرد
لحظه ها در گذر و دیده به راهت هستم
انتظاری که از این مَهلکه بیزارم کرد
بی هدف رهروی این کوچه و بازارم کرد
سر و جان دیده شدم تا که ببینم رویت
بی امان خسته در این حسرت دیدارم کرد
شرح صد حادثه در چشم سیاهت دارم
ماجرایی که مرا گَشته ز اغیارم کرد
روز و شب چله نشینت شدم و زین سامان
قصه عاشقیت شهره انظارم کرد
ناز و طنازی تو سهم رقیبان گشته
من نگه کردم و این معرکه آزارم کرد
لحظه ها در گذر و دیده به راهت هستم
انتظاری که از این مَهلکه بیزارم کرد
۱.۰k
۱۰ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.