چشمـٓ نقرهٰ اےٓ..
چشمـٓ نقرهٰ اےٓ..
▹ · ————— ·𖧷· ————— · ◃
یآ گلٓـ زردمٰـ..؟
▹ · ————— ·𖧷· ————— · ◃
part²⁸
توی یک حرکت ناگهانی، دست انداخت دور گردن کوک و اونو به سمت خودش کشید.
کوک نتونست حفظ تعادل کنه و باهم محکم روی تخت فرود اومدن.
پسرک، سرشو توی گردن آلفای بزرگتر برده بود و رایحه قهوه شو تند تند تنفس میکرد.
جونگکوک، مسخ شده دستاشو اروم دور کمر و شکم نیمه تپلش حلقه کرد..
اعصبانی بود!
این چه حرکت کوفتی بودد؟اماده توپیدن به پسرک شد که با دیدن چشمای طوسیش که حالا رگه هایی از آبی هم داشتن، فهمید اونی که الان بغلش کرده جیمین نیست! گرگشه!حرفای دکتر توی سرش مرور شد.
گرگ الفاش حالا به در و دیوار میکوبید و زوزه میکشید تا کنترلشو به دست بگیره.
بدن ظریف و کوچیکشو محکمتر به خودش فشرد و رایحه هلو خامه شو وارد ریه اش کرد. این ساید از جیمین که انقد بغلی و مظلوم میشد قطعا ساید موردعلاقش بود!
با صدای بمش لب زد: امگا..چرا بغلم کردی؟
و پسر بچه درونش فریاد کشید: "لعنتییی، خیلی خوش بوعهه! خیلییی خوشگل و نازهه! اهه الهه ماه من میخوامش.."
گرگ امگای جیمین، با لب های جلو اومده گفت: اخه خیلی خوش بویی..ولیی توعه عوضی همش رایحتو ازم مخفیی میکنییی! جیمین لجبازه و اصلا به خواسته این توله کوچولو اهمیت نمیده. ولی من میگمم که تقصیر من نیستت که انقد دوس دارم بغلت کنم و قورتت بدم توله جنابعالی همش وول میخوره و رایحه تورو میخوادد! ولی..تو اصلا نمیزاری من بوت کنم..
"خدایااا کمکم کن نخورمش!"
کوک با خودش فکر کرد که چقد گرگ جیمین لوس و ناز بود!
من: امگا..تو هیچوقت پیش من نمیای..من به پسرم اهمیت میدم اما خب..توهم به جیمین بگو که از من دوری میکنه.
گرگ جیمین اخم بامزه ایی کرد و گفت: من به اون نمیگمم! اون خیلی لجبازهه! اصلا پیش تو نمیاد. منم همش از تو دور میمونم.
و با چشمای پاپی طورش چند بار پلک زد.
"الهه ماه..صبرر منو امتحان نکن! من چطوری دربرابر چشماش طاقت بیارمم؟"
با لحن شیطنت واری گفت: که اینطور..پس دوست داری همش پیشم باشی؟ اینجوری؟ با این لباس؟ هومم؟
گرگ جیمین چند بار پلک زد تا لود بشه. مشتی توی قفسه سینه الفا زد و با صدای نازکش گفت: الفای منحرف..توی عوضی پاهای منو دید میزنی؟ تو بدون اجازه اومدی تو قلمروی من بعد...
ادامه پارت توی کامنت اولی🤌🏻😔
لعنتیی از یه جایی به بعد دیگه جا نداره بقیشو بزارم ببشیدد
ادامه اش توی کامنت هاس👇🏻
▹ · ————— ·𖧷· ————— · ◃
یآ گلٓـ زردمٰـ..؟
▹ · ————— ·𖧷· ————— · ◃
part²⁸
توی یک حرکت ناگهانی، دست انداخت دور گردن کوک و اونو به سمت خودش کشید.
کوک نتونست حفظ تعادل کنه و باهم محکم روی تخت فرود اومدن.
پسرک، سرشو توی گردن آلفای بزرگتر برده بود و رایحه قهوه شو تند تند تنفس میکرد.
جونگکوک، مسخ شده دستاشو اروم دور کمر و شکم نیمه تپلش حلقه کرد..
اعصبانی بود!
این چه حرکت کوفتی بودد؟اماده توپیدن به پسرک شد که با دیدن چشمای طوسیش که حالا رگه هایی از آبی هم داشتن، فهمید اونی که الان بغلش کرده جیمین نیست! گرگشه!حرفای دکتر توی سرش مرور شد.
گرگ الفاش حالا به در و دیوار میکوبید و زوزه میکشید تا کنترلشو به دست بگیره.
بدن ظریف و کوچیکشو محکمتر به خودش فشرد و رایحه هلو خامه شو وارد ریه اش کرد. این ساید از جیمین که انقد بغلی و مظلوم میشد قطعا ساید موردعلاقش بود!
با صدای بمش لب زد: امگا..چرا بغلم کردی؟
و پسر بچه درونش فریاد کشید: "لعنتییی، خیلی خوش بوعهه! خیلییی خوشگل و نازهه! اهه الهه ماه من میخوامش.."
گرگ امگای جیمین، با لب های جلو اومده گفت: اخه خیلی خوش بویی..ولیی توعه عوضی همش رایحتو ازم مخفیی میکنییی! جیمین لجبازه و اصلا به خواسته این توله کوچولو اهمیت نمیده. ولی من میگمم که تقصیر من نیستت که انقد دوس دارم بغلت کنم و قورتت بدم توله جنابعالی همش وول میخوره و رایحه تورو میخوادد! ولی..تو اصلا نمیزاری من بوت کنم..
"خدایااا کمکم کن نخورمش!"
کوک با خودش فکر کرد که چقد گرگ جیمین لوس و ناز بود!
من: امگا..تو هیچوقت پیش من نمیای..من به پسرم اهمیت میدم اما خب..توهم به جیمین بگو که از من دوری میکنه.
گرگ جیمین اخم بامزه ایی کرد و گفت: من به اون نمیگمم! اون خیلی لجبازهه! اصلا پیش تو نمیاد. منم همش از تو دور میمونم.
و با چشمای پاپی طورش چند بار پلک زد.
"الهه ماه..صبرر منو امتحان نکن! من چطوری دربرابر چشماش طاقت بیارمم؟"
با لحن شیطنت واری گفت: که اینطور..پس دوست داری همش پیشم باشی؟ اینجوری؟ با این لباس؟ هومم؟
گرگ جیمین چند بار پلک زد تا لود بشه. مشتی توی قفسه سینه الفا زد و با صدای نازکش گفت: الفای منحرف..توی عوضی پاهای منو دید میزنی؟ تو بدون اجازه اومدی تو قلمروی من بعد...
ادامه پارت توی کامنت اولی🤌🏻😔
لعنتیی از یه جایی به بعد دیگه جا نداره بقیشو بزارم ببشیدد
ادامه اش توی کامنت هاس👇🏻
۱۰.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.