آمدم عرض ادب بر قدم یار کنم

آمدم عرض ادب بر قدم یار کنم
دل و جان را به فدای گل بی خار کنم

آمدم تا که شوم بر در تو حلقه به گوش
دل دهم بر تو و خود را به تو دلدار کنم

من که عمریست ز چشمت شده ام مست و خراب
چه شود تا ز وصالت دل و هوشیار کنم؟

کرده بودند رقیبان همه روزم شب تار
همه روز رقیبان چو شب تار کنم

گر تو خواهی که بیایی ز دلم یاد کنی
گل بپاشم به رهت، شهر خبردار کنم

یا که خواهی تو بیایی به رقیبم برسی
سر راه تو بگیرم ز تو دیدار کنم

ای خلیل از غم عشق چه کسی می
نالی؟
گو که دل را بدهم شهره بازار کنم
دیدگاه ها (۳)

همه مارا از"چوب خدا"ترساندندولی!!یکی !!!به " بوسه خدا"امیدوا...

بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را...بیش از تمام لحظه ها وقتی ت...

آدمهای راستگو خیلی زود و خیلی راحت بدون غرور عاشق میشنخیلی ...

هیچگاه کسی را معطل دوست داشتن های دمِ دستی خود نکنید!اگر فکر...

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط