بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را

بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را...
بیش از تمام لحظه ها وقتی توباشی را..

روزی زنی در عهد شاه عباس عاشق کرد
سرپنجه های روح یک معمارباشی را

آنوقت شعرو رنگ و موسیقی به هم آمیخت
پوشاند اسلیمی تن عریان کاشی را

حالا دوباره اصفهان آبستن است ای عشق!
تندیس زیبایی که از من می تراشی را

روح مرا سوهان بکش، چکش بزن بشکن
بیرون بریز از من هواها را حواشی را

حل کن مرا ای عشق!ای تیزاب افسونگر!
ذرات جانم تشنه هستند این تلاشی را!

از نغمه ها آوازهای زنده رودت را...
بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را...
دیدگاه ها (۲)

"ناز مریم"را تو خواندی عاقبت عاشق شدم"قل هوالله و احد" گو تا...

کاش میدیدی دلم دنیای توستدر غم امروزو در فردای توستکاش میدید...

همه مارا از"چوب خدا"ترساندندولی!!یکی !!!به " بوسه خدا"امیدوا...

آمدم عرض ادب بر قدم یار کنمدل و جان را به فدای گل بی خار کنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط