جلو بیمارستان یکی داشت بوق میزد
جلو بیمارستان یکی داشت بوق میزد
گفتم آقا بوق نزن
شاید با همین صدا یکی بمیره
گفت اونی ک قراره با این صدا بمیره ، فوقش الان نمیره فردا که مرخص شه تا یکی بگوزه میمیره!!!!
اینقد قانع شدم ک هروقت از دم بیمارستان رد میشم یه چنتا بوق میزنم تا مریضایی که به چس بندن خلاص شن
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دختــره هیکلِش مثله پاندای کونگفو کاره
اونوقت تو پروفایلش نوشته : "آنقدر ظریفم که با یک نگاه ســـرد میشکنم ..."!
یکی نیست بهش بگه : عزیزم شما با تبـــر نادرشاه افشار هم نمیشکنی !
برو با خیال راحت به زندگیت برس
ــــــــــــــــــــــــــــــ
قرار بود واسه دخترعموم خواستگار بیاد
بابام به شوهر عمه ام گفت :
شاپور تو نیا
شوهر عمه ام گفت چرا ؟؟
بابام گفت : نمیخوام با دیدن تو فکر کنند ما به هر کی از راه رسید دختر میدیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیروز یکی وسط مترو دستشو کرد توی یه پلاستیک مشکی و بلند داد زد
آقایون وخانوم ها
از ترس داشتم سکته میزدم
فک کردم میخواد حرکت انتحاری بزنه
یهو یه بسته آدامس از توی پلاستیک درآورد و گفت: سه تا پنج تومن
ــــــــــــــــــــــــــــ
مورد داشتیم دختره سرعتش زیاد بوده
میخواسته ترمز بگیره اما....
غرورش بهش اجازه نداده گفته: چرا من ترمز بگیرم . ترمز باید بیاد منو بگیره
روحش شاد و یادش ترمزی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سر کلاس ریاضی عمومی از استاد خاستم دوباره درس رو توضیح بده
گفت کدوم قستمشو متوجه نشدی
گفتم واقعیتش از بعد جدول ضرب دیگه از ریاضی سردرنیاوردم
حالا هر چی کَرَمتونه
خیلی مؤدبانه پرتم کرد بیرون
گفتم آقا بوق نزن
شاید با همین صدا یکی بمیره
گفت اونی ک قراره با این صدا بمیره ، فوقش الان نمیره فردا که مرخص شه تا یکی بگوزه میمیره!!!!
اینقد قانع شدم ک هروقت از دم بیمارستان رد میشم یه چنتا بوق میزنم تا مریضایی که به چس بندن خلاص شن
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دختــره هیکلِش مثله پاندای کونگفو کاره
اونوقت تو پروفایلش نوشته : "آنقدر ظریفم که با یک نگاه ســـرد میشکنم ..."!
یکی نیست بهش بگه : عزیزم شما با تبـــر نادرشاه افشار هم نمیشکنی !
برو با خیال راحت به زندگیت برس
ــــــــــــــــــــــــــــــ
قرار بود واسه دخترعموم خواستگار بیاد
بابام به شوهر عمه ام گفت :
شاپور تو نیا
شوهر عمه ام گفت چرا ؟؟
بابام گفت : نمیخوام با دیدن تو فکر کنند ما به هر کی از راه رسید دختر میدیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیروز یکی وسط مترو دستشو کرد توی یه پلاستیک مشکی و بلند داد زد
آقایون وخانوم ها
از ترس داشتم سکته میزدم
فک کردم میخواد حرکت انتحاری بزنه
یهو یه بسته آدامس از توی پلاستیک درآورد و گفت: سه تا پنج تومن
ــــــــــــــــــــــــــــ
مورد داشتیم دختره سرعتش زیاد بوده
میخواسته ترمز بگیره اما....
غرورش بهش اجازه نداده گفته: چرا من ترمز بگیرم . ترمز باید بیاد منو بگیره
روحش شاد و یادش ترمزی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سر کلاس ریاضی عمومی از استاد خاستم دوباره درس رو توضیح بده
گفت کدوم قستمشو متوجه نشدی
گفتم واقعیتش از بعد جدول ضرب دیگه از ریاضی سردرنیاوردم
حالا هر چی کَرَمتونه
خیلی مؤدبانه پرتم کرد بیرون
۹.۵k
۰۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.