میرسد روزی سرم بر شانهات مهمان شود

می‌رسد روزی سرم بر شانه‌ات مهمان شود
بی‌کسی‌های دلم با بودنت جبران شود

می‌رسد روزی میان لشکری از درد و آه
این دلِ دائم صبورم، فاتح میدان شود

باغبانی خسته‌ام، رنگ خزان را دیده‌ام
نوبهارم چون بیاید، چهره‌ام خندان شود

ناخدای کشتی عشقم، ولی طوفان‌زده
با تو حتما رد شدن از موج غم آسان شود

شاعری سهم تو و چشمان زیبای تو باد
می‌نویسم از تو من، شاید شبی دیوان شود

می‌کشم بار غمی بر دوش خسته نازنین
با وجودت درد بی‌درمانِ من درمان شود

راضی‌ام من بر رضای خالقت سنگ صبور
هرچه را او می‌پسندد از برایت، آن شود

سنگ صبور

#عاشقانه
#ستایش_قلب_سربی

‌ ┅═•❃❤️❃•═┅
دیدگاه ها (۰)

بهار و از تو نوشتن شروع دلتنگی ستچگونه پر بگشایم که بالِ من ...

‏تا نیمه‌راه همسفری داشتیم... رفتبا اینکه هر دو چشم تری داشت...

از دور تنها یک سرابم! -هیچ چیزی نیست-کابوسم و تعبیر خوابم هی...

چشمت   به ‌چشم ما و دلت پیش دیڪَرےست...جاے ڪَلایه نیست ڪه ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط