در جست و جوی حقیقت (پارت 1-6)

آنچه گذشت:
سرم داره سوت میکشه ... هزار فکر و ذکر اومد تو ذهنم : سونیک کو؟ مرده؟ سرکاره؟ یا نکنه معجزه الهی شده و درو قفل کرده !! نه امکان نداره . چی شده پس؟ قلبم داشت ایست میکرد که سعی کردم خودم رو دل داری بدم: شاید فهمیده که باید در رو قفل کنه . (و به در نگاه میکنم) ناگهان یادم اومد که دیروز سونیک ...
زمان حال:ادامه داستان:
ناگهان یادم اومد که دیروز سونیک گوشیش رو یادش رفته بود . سریع از سر جام بلند شدم و به سمت اتاق رفتم . همین طور که کشو های کمد رو می گشتم با خودم گفتم: دیگه اینکه امروز بدون گوشی بره غیر ممکنه ... اون زندگیش به گوَشیش وصله... یهو همون جا خشکم زد . زیر دستمال کاغذی ها دستم یک چیزی رو لمس کرد . شبیه .... شبیه ... فقط دعا می کردم اونی که فکر می کردم نباشه و دستمال کاغذی رو کنار زدم و اره ...
همون طور که حدس زدم اون گوشی بود . دیگه مطمئن شدم اون دیشب خونه نیومده . نمی دونستم چیکار کنم ... زنگ بزنم پلیس؟ حلال احمر؟ آمبولانس؟ چی کار کنم؟ کاملا حول شده بودم
نویسنده: من اینو قبلا نوشتم و تا اینجا بوده و الا حوصله ندارم بقیه شو بنویسم:) و این پارت 6 بخش 1 هست ... این جوری نوشتم چون گفتم هم پارت ها زیاد نشه یهو و هم داستانش کم بود. نظرتون؟:)
دیدگاه ها (۱۴)

هاناکو

طنز خنده دار سونیک 2(درخواستی)

در جست و جوی حقیقت(پارت 5)

چند تا تصویر از کاراکتر ها:

دوست پسر دمدمی مزاج

blackpinkfictions پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط