دوست پسر دمدمی مزاج
پارت 36
وقتی صبح جونگکوک بیدار شد ، ات نبود .
رفت توی پذیرایی نبود .
دستشویی نبود .
رفت توی اتاق ات .
ات مثل یه بچه گربه روی تخت خودش خوابیده بود گوشیش کنارش داشت فیلم پخش میکرد .
گوشیش رو برداشت و از برنامه اومد بیرون .
خواست گوشی رو قفل کنه که یه پیام اومد بالای صفحه گوشیش .
جونگ کوک اول اهمیتی نداد .
اما کنجکاو شد که پیام چی بود .
رفت توی چت اون طرف با ات .
پیام اول : شب بخیر عزیزم .
پیام دوم : خوابیدی ؟.
پیام سوم : خوب بخوابی عشق من !.
دستهای جونگکوک لرزید .
4 سال بود که ان باهاش چت میکرد .
اسمش رو « قهرمان زندگیم » سیو کرده بود .
قلبش تند میتپید . ات اهل خیانت نبود .
به ذهنش نرسید پیامهای قبلی رو چک کنه و بخونه .
گوشی رو گذاشت و رفت بیرون .
ادامه دارد ... .
وقتی صبح جونگکوک بیدار شد ، ات نبود .
رفت توی پذیرایی نبود .
دستشویی نبود .
رفت توی اتاق ات .
ات مثل یه بچه گربه روی تخت خودش خوابیده بود گوشیش کنارش داشت فیلم پخش میکرد .
گوشیش رو برداشت و از برنامه اومد بیرون .
خواست گوشی رو قفل کنه که یه پیام اومد بالای صفحه گوشیش .
جونگ کوک اول اهمیتی نداد .
اما کنجکاو شد که پیام چی بود .
رفت توی چت اون طرف با ات .
پیام اول : شب بخیر عزیزم .
پیام دوم : خوابیدی ؟.
پیام سوم : خوب بخوابی عشق من !.
دستهای جونگکوک لرزید .
4 سال بود که ان باهاش چت میکرد .
اسمش رو « قهرمان زندگیم » سیو کرده بود .
قلبش تند میتپید . ات اهل خیانت نبود .
به ذهنش نرسید پیامهای قبلی رو چک کنه و بخونه .
گوشی رو گذاشت و رفت بیرون .
ادامه دارد ... .
- ۷.۶k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط