چه بیرحمانه میتازد

چه بی‌رحمانه می‌تازد
در این سودای سوت و کور
بر این پیکر
بر این طنبور
بسان ضربه‌ی از خشم
که از حدی بشدت سخت
فرو میـاید اندر پیکری نازک
چه بیرحمانه می‌تازد
در این جمعه
پر از پاییز
تهی از بودنت بودن
چه بیرحمانه می‌تازد
خیال بودنت گاهی


#امیرعلی_قربانی



https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۳)

#بریده_کتاب انگشتانم راچون خُرده‌های لانه‌ای از روی شانه‌هات...

رفیق که داشته باشی؛تمام دقایقِ زندگی ات،لبریزِ عشق و آرامش م...

خورشیدم و شهاب قبولم نمی کندسیمرغم و عقاب قبولم نمی کندعریان...

ميان خورشيدهاى هميشهزیبائی تو لنگری ست خورشیدی کهاز سپیده دم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط