بریدهکتاب

#بریده_کتاب



انگشتانم را
چون خُرده‌های لانه‌ای از روی شانه‌هات می‌تکانی
و پیداست
که روزی با تماشای آسمان بی‌پرنده گریه خواهی کرد
برای زنی که یک‌تنه می‌توانست
غمگین‌ترین شهر جهان باشد
و بهاندازۀ تمام زنانی که دوستت داشته‌اند
رنج بکشد
من
به تو مربوطم
طوری‌که اندوه به شب
طوری‌که صدای بنان به حاشیۀ غروب
طوری‌که آن قناری زرد غمگین به شاملو
بی‌آنکه هیچ‎‌کدام دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشیم

من به تو مربوطم
و تصورم این است که چیز زیادی نمی‌خواهم
اگر بخش کوچکی از قلب تو را می‌خواهم
و دقیقۀ کوتاهی از دست‌هایت را
تا بعدها به دوستانم بگویم:
روزی پوست من بسیار خوشبخت بوده است

چه‌کار کنم؟
که مثل یک گناهِ تازه دلپذیری
و آدم نه می‌تواند از خیر تو بگذرد
نه می‌تواند از شرّ تو بگذرد
تو
که سیگارت را در انبار باروت روشن کرده‌ای
و می‌ترسی دود، دیدگانت را بیازارد!


زن سرسختی بودم
رویینه‌تنی که پیش از تو مرد نبرد بود
و خنجر قَتّال شعر عاشقانۀ فارسی
در مواجهه با قلبش کُند می‌شد
سایه‌ای شدم
جا‌مانده از پرنده‌ای رفته
که سمت چپش مهربان‌تر است
و روزهای ابری
دست‌های تنهاتری دارد
روزی
با تماشای آسمان بی‌پرنده رنج خواهی کشید
و برای چشمان زنی دلتنگ خواهی شد؛
زنی که تمام ‌عمر چون فعلی اندوهگین
خود را صرف گریه برای تو کرده بود
بی‌آنکه پس از سال‌ها برای مربوط بودن به تو
دلیل قانع‌کننده‌ای پیدا کرده باشد.

#لیلا_کردبچه
📚 #نشت_گاز_در_شب_تنهایی
#نشر_نیماژ
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۳)

رفیق که داشته باشی؛تمام دقایقِ زندگی ات،لبریزِ عشق و آرامش م...

گاهی میان خلوتِ جمعیا در انزوای خویشموسیقیِ نگاهِ تو را گوش ...

چه بی‌رحمانه می‌تازددر این سودای سوت و کور بر این پیکربر این...

خورشیدم و شهاب قبولم نمی کندسیمرغم و عقاب قبولم نمی کندعریان...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط