چشمت را باز می کنی و می بینی

چشمت را باز می کنی و می بینی
بزرگترین ضربه ها را
همان هایی زده اند که زمانی
با چشم بسته و از ته دل
دوستشان داشتی...
دیدگاه ها (۲)

به قلبمدوخته شده ایمثل تکه پارچه ای کهبرای استفاده دوبارهبه ...

باران که بیایداز دست چترهاکاری بر نمی آیدما اتفاقی هستیمکه ا...

تا زنده ای "شکوفه بزن"گل کن!بهار شو!کسی به میوه های درختی که...

یک استکان چای داغ مهمان منی، کنار پنجره بخار گرفته وقت تنهای...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

پل اعتمادیه سبد خوراکی همیشه در آشپرخونه اداره وجود داشت. اگ...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط