وقتی صادقانه با خودت خلوت میکنی و از خودت می پرسی
وقتی صادقانه با خودت خلوت میکنی و از خودت می پرسی
از میان اطرافیان، چه کسی برایت دوست تر بوده است
می بینی آنها که
به جای توصیه کردن
به جای راه حل دادن
به جای خوب کردن زخمهات و شفا دادن
حاضر شده اند دردهایت را بشنوند
و زخمهایت را با دست های گرم لمس کنند
اگر چه می دانستند که اینها، درمانی برای دردهایت نخواهد بود.
آنها که در لحظه ناامیدی، غم و سرگشتگی،
توانستند «کنارت بمانند و سکوت کنند»
آنها که «ندانستن تو»، «نفهمیدن تو»، «گیج بودن تو»، «زخمی و بیمار بودن تو» برایشان قابل درک و تحمل بود.
آنها که توانستند «ضعف و نتوانستن» تو را ببینند، اما باز هم کنارت بمانند
مرسی که هستی
از میان اطرافیان، چه کسی برایت دوست تر بوده است
می بینی آنها که
به جای توصیه کردن
به جای راه حل دادن
به جای خوب کردن زخمهات و شفا دادن
حاضر شده اند دردهایت را بشنوند
و زخمهایت را با دست های گرم لمس کنند
اگر چه می دانستند که اینها، درمانی برای دردهایت نخواهد بود.
آنها که در لحظه ناامیدی، غم و سرگشتگی،
توانستند «کنارت بمانند و سکوت کنند»
آنها که «ندانستن تو»، «نفهمیدن تو»، «گیج بودن تو»، «زخمی و بیمار بودن تو» برایشان قابل درک و تحمل بود.
آنها که توانستند «ضعف و نتوانستن» تو را ببینند، اما باز هم کنارت بمانند
مرسی که هستی
- ۴۳۰
- ۳۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط