پارت ³
پارت ³
+اهم ارباب
وارد شدم دیدم بله خوابیدن اونم شبیه ارباب کیم برهنه میخوابه عادتشونه منم عادت کردم به این روال :)
+ارباب جئون بیدار شید
(چند دقیقه بعد .....
کوک :اههههه تو مارو گ. ا. ی. ی. د. ی.
+عه ارباب خودم بلند شدن
کوک: من که بیکارم دیگه چرا بیدارم میکنی؟
+ارباب جئون لطفا
کوک :ایش تو باید ته رو بیدار کن....
-منو بیدار کرده که اومد سراغ تو
+ارباب *احترام
- تو چرا انقدر پرویی؟
کوک:به تو رفته *خواب الود
-من؟ خلی؟
+من میرم پایین امید وارم بیاین پایین تا
کوک و ته : گمشو برو بیرون دیگههههه *داد
+رفتم بیرون یه خنده کوتاه کردم وای خدا رفتم پایین از قبل لباس هاشون و اماده کرده بودم پس کاری نداشتم که اجوما گفت
هی دختر بیکار نمون بیا تمیز کن اینجا رو
+من خدمتکار شخصی ارباب کیم هستم و مسئولیت چیز دیگه ای ندارم!
اجوما : من دارم میگم پس انجام بده
کوک :حتما نیاز نبینه که به حرف تو گوش بده
اجوما : ارباب *احترام
- کوک بیا دیر شد
صبحونشون و خوردن لباساشون و پوشیدن که دیدم کیم مشغول با کراوات هستش لبخندی زدم رفتم نزدیکش و مشغول بستنش شدم
-تنک
+هوم
و رفتن
+اهم ارباب
وارد شدم دیدم بله خوابیدن اونم شبیه ارباب کیم برهنه میخوابه عادتشونه منم عادت کردم به این روال :)
+ارباب جئون بیدار شید
(چند دقیقه بعد .....
کوک :اههههه تو مارو گ. ا. ی. ی. د. ی.
+عه ارباب خودم بلند شدن
کوک: من که بیکارم دیگه چرا بیدارم میکنی؟
+ارباب جئون لطفا
کوک :ایش تو باید ته رو بیدار کن....
-منو بیدار کرده که اومد سراغ تو
+ارباب *احترام
- تو چرا انقدر پرویی؟
کوک:به تو رفته *خواب الود
-من؟ خلی؟
+من میرم پایین امید وارم بیاین پایین تا
کوک و ته : گمشو برو بیرون دیگههههه *داد
+رفتم بیرون یه خنده کوتاه کردم وای خدا رفتم پایین از قبل لباس هاشون و اماده کرده بودم پس کاری نداشتم که اجوما گفت
هی دختر بیکار نمون بیا تمیز کن اینجا رو
+من خدمتکار شخصی ارباب کیم هستم و مسئولیت چیز دیگه ای ندارم!
اجوما : من دارم میگم پس انجام بده
کوک :حتما نیاز نبینه که به حرف تو گوش بده
اجوما : ارباب *احترام
- کوک بیا دیر شد
صبحونشون و خوردن لباساشون و پوشیدن که دیدم کیم مشغول با کراوات هستش لبخندی زدم رفتم نزدیکش و مشغول بستنش شدم
-تنک
+هوم
و رفتن
۱.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.