بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم :
ترابی می گردی. نفس مطمئنه ای. و اینجاست که لایق سجده ملائکه گشته ای. تو با پایین آمدن، بالا رفته ای! دریاب نکته را! ای دوست، به پایین پایت بنگر! چشمه آنجاست! درست زیر پایت!
یگانگی یگانه راه نجات واقعی :اگر به یگانگی رَوی، تقسیم به دو نمیشوی. مشتّت و پراکنده نمیگردی. این جهان واحد است و واحد آن را اداره میکند.این یگانگی که میگویم هم عرض نظریات دیگر نیست. بر فراز همهٔ آنهاست. در این یگانگی هیچگونه تضادی نیست. آن عین آرامش است. تضادها مربوط به دوگانگی هاست. در یگانگی عقیدهای وجود ندارد که بخواهد تضاد بیافریند. آنچه هست ایمان و یقین است. پذیرش و تسلیم است. ای دوست، نجاتدهندهٔ واقعی فهم یگانگی و بر خورداری عملی از آن است.سالک با سلوکش، با مراقبه اش، به یگانگی می رود. و آنگاه همه چیز را در یک کل واحد میبیند. از آن پس هیچ آمد و شدی او را دگرگون نمیکند. کم و زیادها او را به گمراهی و بدفهمی نمی کشانند. داشتنها و نداشتنها او را زمینگیر نمی کنند. عقاید و باورهای رنگارنگ او را به بازی نمیگیرند. او با هیچکس و هیچ چیز سر جنگ ندارد. سالک واصِل در صلح کل بسر میبرد.این یعنی مبارزهٔ سالک با نفسِ پر خواهشاش، با خود بزرگ بینیهایش، جز برای رسیدن به کیفیت صلح کل نبوده و نیست. او اکنون در کیفیت یگانگی از درون آزاد شده است و کثرت بیرونی راهی جز تبعیت ندارد.(پایان)
قسمت دوم :
ترابی می گردی. نفس مطمئنه ای. و اینجاست که لایق سجده ملائکه گشته ای. تو با پایین آمدن، بالا رفته ای! دریاب نکته را! ای دوست، به پایین پایت بنگر! چشمه آنجاست! درست زیر پایت!
یگانگی یگانه راه نجات واقعی :اگر به یگانگی رَوی، تقسیم به دو نمیشوی. مشتّت و پراکنده نمیگردی. این جهان واحد است و واحد آن را اداره میکند.این یگانگی که میگویم هم عرض نظریات دیگر نیست. بر فراز همهٔ آنهاست. در این یگانگی هیچگونه تضادی نیست. آن عین آرامش است. تضادها مربوط به دوگانگی هاست. در یگانگی عقیدهای وجود ندارد که بخواهد تضاد بیافریند. آنچه هست ایمان و یقین است. پذیرش و تسلیم است. ای دوست، نجاتدهندهٔ واقعی فهم یگانگی و بر خورداری عملی از آن است.سالک با سلوکش، با مراقبه اش، به یگانگی می رود. و آنگاه همه چیز را در یک کل واحد میبیند. از آن پس هیچ آمد و شدی او را دگرگون نمیکند. کم و زیادها او را به گمراهی و بدفهمی نمی کشانند. داشتنها و نداشتنها او را زمینگیر نمی کنند. عقاید و باورهای رنگارنگ او را به بازی نمیگیرند. او با هیچکس و هیچ چیز سر جنگ ندارد. سالک واصِل در صلح کل بسر میبرد.این یعنی مبارزهٔ سالک با نفسِ پر خواهشاش، با خود بزرگ بینیهایش، جز برای رسیدن به کیفیت صلح کل نبوده و نیست. او اکنون در کیفیت یگانگی از درون آزاد شده است و کثرت بیرونی راهی جز تبعیت ندارد.(پایان)
۱۷۷
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.