زندگی گاهی چنان سخت میشه که

زندگی گاهی چنان سخت میشه که
به نظر هیچی دیگه قشنگ و دیدنی نیست
آدم فکر میکنه دیگه هیچی حالش رو نمیتونه خوب کنه
اما
گاهی در کنار همین سختی ها
میشه با دیدن لبخند یه کودک حس خوبی پیدا کرد
میشه با وزیدن یه نسیم چشمها رو بست و احساس خوشایندی پیدا کرد
میشه کنار یه گیاه کوچک نشست و از دیدن گلهای کوچیک اون امیدوار شد
میشه رفت خونه قدیمی مادربزرگ و با دیدن صورت پر مهرش برای ساعتی هم شده غم رو فراموش کرد

زندگی کردن گاهی سخته
ولی دنبال زیبایی های کوچیک هم باشیم
دیدگاه ها (۱)

ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺧﻨﺪﯾﺪﻡﻭ ﻫﻤـــﻪ ﺁﺩﻡ ﻫــــــﺎ ﺭ...

خیلی خوب است که آدمی اهلِ گذشت باشدببخشدعبور کندگاهی ندیده ب...

مادربزرگ رادیویِ قدیمیِ طاقچه رو روشن کرد ،اخبار شبانگاهی . ...

اسیر خیال "تو" بودن راحت نیست!چهار دیوارِ اتاق تصویر تو را د...

Squid game SKZ ver-part 18

میان عشق و درد---پارت چهارم:اون بعدازظهر، تهیونگ یونا رو به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط