این داستان خرابکاری
این داستان: خرابکاری
ات: من دارم میرم بیرون
نامجون: کجا
ات: خرید کنم
اعضا: اوکی
ات رفت
نامجون: خب من میرم بخوابم
جین: ات رفت نامجونم که خوابید شوگاهم که خوابه چیکار کنیم
جیمین: جنگ بالشت
تهیونگ: اره من میرم بالشت بیارم
جیهوپ: باشه ولی ات گفت خونه رو نریزیم
کوک: نه بابا نگفت
بالشت هارو اوردن
جیهوپ: یک دو سه
جیمین: تهیونگ زدمت
تهیونگ: منم تو رو زدم
صدای کلید
ات: س..(خونه رو دید)
جیهوپ: سلام ات
ات:دارم خواب میبینم دیگه درسته
تهیونگ: بچه ها فرار کنید
ات: وایسید اگه دستم بهتون نرسه
جیهوپ: همش تقصیره توعه تهیونگ(در حال دویدن)
که یهو ات محکم با چندتا بالشت میزنه تو سرشون و تا صبح ازشون کار کشید
جیمین: موچی دستاش درد گرفت
ات:ساکت
جین: ایشالله هرچی بهت دادم کوفتت شه
ات: نفرینم نکن
جیهوپ: ات میشه یکم استراحت کنیم
ات: هر وقت کله خونه رو تمیز کردید باشه استراحت کنید
تهیونگ: ظالم
بعدش وقتی تمیز کاریشون تموم شد قسم خوردن دیگه جنگ بالشت داخل خونه راه نندازن
ات: من دارم میرم بیرون
نامجون: کجا
ات: خرید کنم
اعضا: اوکی
ات رفت
نامجون: خب من میرم بخوابم
جین: ات رفت نامجونم که خوابید شوگاهم که خوابه چیکار کنیم
جیمین: جنگ بالشت
تهیونگ: اره من میرم بالشت بیارم
جیهوپ: باشه ولی ات گفت خونه رو نریزیم
کوک: نه بابا نگفت
بالشت هارو اوردن
جیهوپ: یک دو سه
جیمین: تهیونگ زدمت
تهیونگ: منم تو رو زدم
صدای کلید
ات: س..(خونه رو دید)
جیهوپ: سلام ات
ات:دارم خواب میبینم دیگه درسته
تهیونگ: بچه ها فرار کنید
ات: وایسید اگه دستم بهتون نرسه
جیهوپ: همش تقصیره توعه تهیونگ(در حال دویدن)
که یهو ات محکم با چندتا بالشت میزنه تو سرشون و تا صبح ازشون کار کشید
جیمین: موچی دستاش درد گرفت
ات:ساکت
جین: ایشالله هرچی بهت دادم کوفتت شه
ات: نفرینم نکن
جیهوپ: ات میشه یکم استراحت کنیم
ات: هر وقت کله خونه رو تمیز کردید باشه استراحت کنید
تهیونگ: ظالم
بعدش وقتی تمیز کاریشون تموم شد قسم خوردن دیگه جنگ بالشت داخل خونه راه نندازن
- ۸.۴k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط