این داستان قابلمه های جین

این داستان: قابلمه های جین


همه نشسته بودیم که یهو نامجون گفت

نامجون: خب کسی مشکلی نداره
ات: من دارم
نامجون: بگو


از زبون ات
نشسته بودم که جین محکم با ملاقه زد تو سرم
ات: مگه مریضی
جین: چرا رو قابلمه های من خش انداختی
ات: دوست داشتم
بعدش جین اوفتاد دنبالم بنظرتون کاره کی اشتباه بود

اعضا: ات
ات: چرا؟ اون اول زد تو سره من
جین: جواب ابلحان خاموشیست
ات: الان چه ربطی داشت
جین: نمیدونم
ات: خب حالا بسه دیگه


همه رفتن سره کارای خودشون که یهو جین داد زد


جین: اتتتتتتتتتت
ات: گوه خوردم



حالا جین بدو ات بدو
دیدگاه ها (۰)

این داستان: خرابکاریات: من دارم میرم بیرون نامجون: کجاات: خر...

🤣🤣

ارمی نیسی اگه اینو پخش نکنیسلام ارمی، شاید شنیده باشید که هی...

تکیو رینجرز بایستون کیه من خودم تا کمچی شماها هم بگید

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

سناریووقتی مشکل قلبی داری و اونا نمیدونن ❤️‍🩹نامجون: ( داشتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط