و من منتظر تو خواهم ماند

و من منتظر تو خواهم ماند
همچون کلبه اے تنها . . .
تا دوباره مرا ببینی و
در من زندگی کنی
و تا آن زمان
پنجره هایم !
درد خواهند کشید. . . .

"پابلو_نرودا
دیدگاه ها (۱)

آن‌قدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ بادپشت سرمجهان مست می‌شود...

خلوتی داریموحالی با خیال خویشتن ..."شهریار"

هوایی نیست؛اکسیژنِ این حوالی میان تردیدهایم گم شده؛و من نمی ...

گاهی..................اینقدر واقعیت داریکه دست هایم «هوایت» ...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

#یادم نمی کنی و ز یادم نمی روییــادت بخیــر #یار فراموشــکار...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط