نام فیک:برایه من وتو این اخرش نیست
نام فیک:برایه من وتو این اخرش نیست
کاپل ها:چانبک،هونهان،کایسو،شیوچن،
سولی،تاعوریس.
ژانر:رمنس،اسمات،خون اشامی،ماورایی،دارای صحنه های خشن
*************£*******£*******£****£**£*******£*****£******£******£*****
#پارت اول #برایه من وتو این اخرش نیست
-هی...لو...کجاموندی؟
لوهان درحالی که نفس نفس میزد خودشو به بکهیون رسوند
روزانوهاش خم شد
-چقدر تند میری...صبرکن...منم بیام.
-تو تنبلی من چیکار کنم دوساعته منتظرتم.
اینو درحالی میگفت که داشت دور میشد
-حالا کجا میریم؟.
نمیدونم.
بک اینو زیره لب گفت...واقعا نمیدونست کجا میخوان برن بعداز اینکه فرار کردن...
-خب چیکار کنیم؟
-نمیدونم لو،نمیدونم.
کلافه گفت... لوهان تصمیم گرفت که دیگه چیزی نگه تاهیونگشو ازاینی که هست عصبی تر نکنه
*فلش بک*
-پسره احمق فک کردی میتونی از دست من فرار کنی... میکشمت.
لوهان گریه میکرد، امابکهیون با اینکه غرق در خون بود حاضرنبود یه قطره اشک بریزه...
لوهان به اون مردالتماس میکردکه بک رو ببخشه
مرد نیشخنده چندشی زد وبالحن چندشی روبه لوهان کرد
-اگه میخوای دوستت رو ببخشم باید برام مشتری جورکنی.
زیره چونه لوهان رو گرفت وبالذت بهش نگاه کرد...
بک باخشم بهش نگاه کرد
-دست کثیفتو ازش بکش.
اینو درحالی میگفت که داشت به سختی از زمین بلند میشد
دندوناشو از خشم ودردبه هم فشار میداد...
مرد نیش خنده دیگه زد
-انگار خیلی دلت هوس مردن کرده...تویه احمقی پسر جون داشتم به این فکر میکردم که از جونتون بگذرم...اما حالا...
بالبخند زبونشورولبش کشید...
بک داشت باخودش فکر میکرد ممکنه کثیف تر از اون مرد وجود داشته باشه
-هر کاری میخوای بکن امااگه به لوهان دست بزنی...
باحرص ادامه داد
-یه کاری میکنم که از زنده بودت پشیمون بشی.
مرد باشنیدن این حرف بلند خندید...اما بک باهمون جدیتش بهش نگاه میکرد
-شجاعتت رو تحسین میکنم پسر جون امافکر نمیکنی باید به اندازه دهنت حرف بزنی؟.
-من اندازه خودم رو میدونم... اینم میدونم که چطورباید با ادمایه اشغالی مثل توحرف زد
چطور بود؟
خوبه ؟
لطفان نظر بدین لایک کنین
نزارین اینم مثل فیک کارما دیگه نزارم
و اینکه پارتا از این به بعد طولانی تر میشن و قراره ماجرا جالب تر و هیجانی تر بشه پس نظرای قشنگتونو دریغ نکنید
ممنون♥
کاپل ها:چانبک،هونهان،کایسو،شیوچن،
سولی،تاعوریس.
ژانر:رمنس،اسمات،خون اشامی،ماورایی،دارای صحنه های خشن
*************£*******£*******£****£**£*******£*****£******£******£*****
#پارت اول #برایه من وتو این اخرش نیست
-هی...لو...کجاموندی؟
لوهان درحالی که نفس نفس میزد خودشو به بکهیون رسوند
روزانوهاش خم شد
-چقدر تند میری...صبرکن...منم بیام.
-تو تنبلی من چیکار کنم دوساعته منتظرتم.
اینو درحالی میگفت که داشت دور میشد
-حالا کجا میریم؟.
نمیدونم.
بک اینو زیره لب گفت...واقعا نمیدونست کجا میخوان برن بعداز اینکه فرار کردن...
-خب چیکار کنیم؟
-نمیدونم لو،نمیدونم.
کلافه گفت... لوهان تصمیم گرفت که دیگه چیزی نگه تاهیونگشو ازاینی که هست عصبی تر نکنه
*فلش بک*
-پسره احمق فک کردی میتونی از دست من فرار کنی... میکشمت.
لوهان گریه میکرد، امابکهیون با اینکه غرق در خون بود حاضرنبود یه قطره اشک بریزه...
لوهان به اون مردالتماس میکردکه بک رو ببخشه
مرد نیشخنده چندشی زد وبالحن چندشی روبه لوهان کرد
-اگه میخوای دوستت رو ببخشم باید برام مشتری جورکنی.
زیره چونه لوهان رو گرفت وبالذت بهش نگاه کرد...
بک باخشم بهش نگاه کرد
-دست کثیفتو ازش بکش.
اینو درحالی میگفت که داشت به سختی از زمین بلند میشد
دندوناشو از خشم ودردبه هم فشار میداد...
مرد نیش خنده دیگه زد
-انگار خیلی دلت هوس مردن کرده...تویه احمقی پسر جون داشتم به این فکر میکردم که از جونتون بگذرم...اما حالا...
بالبخند زبونشورولبش کشید...
بک داشت باخودش فکر میکرد ممکنه کثیف تر از اون مرد وجود داشته باشه
-هر کاری میخوای بکن امااگه به لوهان دست بزنی...
باحرص ادامه داد
-یه کاری میکنم که از زنده بودت پشیمون بشی.
مرد باشنیدن این حرف بلند خندید...اما بک باهمون جدیتش بهش نگاه میکرد
-شجاعتت رو تحسین میکنم پسر جون امافکر نمیکنی باید به اندازه دهنت حرف بزنی؟.
-من اندازه خودم رو میدونم... اینم میدونم که چطورباید با ادمایه اشغالی مثل توحرف زد
چطور بود؟
خوبه ؟
لطفان نظر بدین لایک کنین
نزارین اینم مثل فیک کارما دیگه نزارم
و اینکه پارتا از این به بعد طولانی تر میشن و قراره ماجرا جالب تر و هیجانی تر بشه پس نظرای قشنگتونو دریغ نکنید
ممنون♥
۳۱.۱k
۱۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.