از همون روز اول♥💜
از همون روز اول♥💜
#پارت.۲
#نیکا
همه اماده شدیمو رفتیم تو ماشین دیانا..
دیانا: اهههه دیر شدددددد😐💔
نیکا :😐💔
با سرعت رفتیم دم در دانشگاه ک یک ماشین دیویست شیش البالویی جلومونو گرفته بودد
عصبانی شدمو
پشت سر هم بوق میزدم
ک یک پسری شیشه رو داد پایین رو ب من گف
ارسلان: چخبرته؟؟؟؟؟؟
دیانا: ماشینتو بردار از اینجاا
ارسلان: اگه برندارم؟؟؟؟؟
دیانا: عههه برنمیداری؟؟؟
ک پسری ک صندلی عقب نشسته بود شیشه رو داد پایین یک نگاه ب ما انداخت
#پارت.۲
#نیکا
همه اماده شدیمو رفتیم تو ماشین دیانا..
دیانا: اهههه دیر شدددددد😐💔
نیکا :😐💔
با سرعت رفتیم دم در دانشگاه ک یک ماشین دیویست شیش البالویی جلومونو گرفته بودد
عصبانی شدمو
پشت سر هم بوق میزدم
ک یک پسری شیشه رو داد پایین رو ب من گف
ارسلان: چخبرته؟؟؟؟؟؟
دیانا: ماشینتو بردار از اینجاا
ارسلان: اگه برندارم؟؟؟؟؟
دیانا: عههه برنمیداری؟؟؟
ک پسری ک صندلی عقب نشسته بود شیشه رو داد پایین یک نگاه ب ما انداخت
۶.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.