•وقتی تو غذاشون قرص تحریک کننده میریزی•
•وقتی تو غذاشون قرص تحریک کننده میریزی•
💙 #تی_اکس_تی 💙
یونجون🦊: بعد شام وقتی قرص اثر میکنه بدون حرفی میاد و میبوستت و این بوسه..اونقدری عمیق میشه که کارتون به تخت کشیده میشه😔
سوبین🐰: همش منتظر بود تا کار هات تموم بشه(مثل ظرف شستن و اینا) که بعدش اومد سمتت و براید استایل بغلت کرد
_بیبی من..میدونی که خیلی دوستت دارم
و همینطور که به سمت اتاق میرفت بوسه ای روی لبت گذاشت و بعد اینکه رو تخت گذاشتت بلافاصله روت خیمه زد و ...☺️
بومگیو🐻:
_من چمهههه
همش بالا و پایین میپرید و یجا ثابت نمیموند و از در و دیوار بالا میرفت
+یا بومگیووو بیا یه لحظه بشینننن
_نه نمیشهههه من باید این حسو از بین ببرممم
+چیزه خب..باشه اصلا اعتراف میکنم تو غذات قرص تحریک کننده ریخته بودم
_صب کن ببینم...چی؟
_پس واسه همینه..
_امشب پاره ای ا/ت
بلافاصله به سمتت حمله ور شد و ...
(خلاصه که تا دوماه لاکپشتی راه میرفتی)
تهیون🐿:
روی تخت دراز کشیده بودی و منتظر بودی که تهیون بیاد تا باهم بخوابید..ولی وقتی تهیون داخل اتاق شد شروع به باز کرد دکمه های پیراهنش کرد
+چیکار میکن-
_فک کنم امشب بیخوابی بکشیم عزیزم..
_دیده بودم که داخل غذا چی ریختی(چشمک)
+وای بدبخت شدم
هیونینگ کای🐧: این بچه خیلی خجالت میکشید که بهت بگه..ولی دیگه تحملش رو نداشت پس بعد اینکه رفتید روی تخت تا باهم بخوابید از پشت بغلت کرد
_میگم..ا/ت؟
+هوم
_میشه امشب..؟
+باشه ددی
با شنیدن صدات و موافقتی که کردی این بچه ی خجالتی بلافاصله واقعا به ددی تبدیل شد و ...
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
💙 #تی_اکس_تی 💙
یونجون🦊: بعد شام وقتی قرص اثر میکنه بدون حرفی میاد و میبوستت و این بوسه..اونقدری عمیق میشه که کارتون به تخت کشیده میشه😔
سوبین🐰: همش منتظر بود تا کار هات تموم بشه(مثل ظرف شستن و اینا) که بعدش اومد سمتت و براید استایل بغلت کرد
_بیبی من..میدونی که خیلی دوستت دارم
و همینطور که به سمت اتاق میرفت بوسه ای روی لبت گذاشت و بعد اینکه رو تخت گذاشتت بلافاصله روت خیمه زد و ...☺️
بومگیو🐻:
_من چمهههه
همش بالا و پایین میپرید و یجا ثابت نمیموند و از در و دیوار بالا میرفت
+یا بومگیووو بیا یه لحظه بشینننن
_نه نمیشهههه من باید این حسو از بین ببرممم
+چیزه خب..باشه اصلا اعتراف میکنم تو غذات قرص تحریک کننده ریخته بودم
_صب کن ببینم...چی؟
_پس واسه همینه..
_امشب پاره ای ا/ت
بلافاصله به سمتت حمله ور شد و ...
(خلاصه که تا دوماه لاکپشتی راه میرفتی)
تهیون🐿:
روی تخت دراز کشیده بودی و منتظر بودی که تهیون بیاد تا باهم بخوابید..ولی وقتی تهیون داخل اتاق شد شروع به باز کرد دکمه های پیراهنش کرد
+چیکار میکن-
_فک کنم امشب بیخوابی بکشیم عزیزم..
_دیده بودم که داخل غذا چی ریختی(چشمک)
+وای بدبخت شدم
هیونینگ کای🐧: این بچه خیلی خجالت میکشید که بهت بگه..ولی دیگه تحملش رو نداشت پس بعد اینکه رفتید روی تخت تا باهم بخوابید از پشت بغلت کرد
_میگم..ا/ت؟
+هوم
_میشه امشب..؟
+باشه ددی
با شنیدن صدات و موافقتی که کردی این بچه ی خجالتی بلافاصله واقعا به ددی تبدیل شد و ...
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
۱۶.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.