خالی از هر چه که هست میشم

خالی از هر چه که هست میشم
از زمین سرد خاکی تا نگاهی عاشقانه
بغض شب توی گلو خیلی وقته که نشسته میدونم
با خودم میگم تلخی این زمونه رو میسپرم بدست باد
چشمامو میذارم روی هم , سیاهی پشت چشممو با یه رنگ خوب پاک میکنم
یادمو میدزدمو میبرم به اوج خاطرات گرم تو
با دلم آخرین اسم تنهایی شبت رو فریاد میزنم
دست سردم میکشم تو خاطرات دلپذیر تو
تا خیال ورت نداره فکر کنی رفتی از سرم
شمعدونی کنار باغچه رو در میارم
با یه بغل آرزوهای داغ داغ میکارمش تو خاک سبز دل تو
و از لحظه لحظه های خواندنم هراسی نخواهم داشت
یکرنگی نگاهم و با خاطرات نگاه تو موزون میکنم
یه ریتم میسازم برای سکوت قصه مون
حالا چشممامو باز میکنم به امید بودنت
خالی از هر چه که هست
هستی, نیستی, هستی هستی
دیدگاه ها (۳۱)

هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..هنوز هم در...

دیروز را ورق می زنم و خاطرات گذشته را مرور می کنم .در روزهای...

عکاس ها نمی دانند...که بی تو...لبخند ...روی لبهایم...چقدر .....

دلم برات تنگ شده….. اما من… من میتونم این دوری رو تحمل کنم…ب...

ارباب مرگبار من:پارت ۱۲+می‌خوایم بریم خرید-وای من عاشقه خرید...

پارت : ۵۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط