غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد

غم عشق تو آ‌زادم ز غم‌های جهان دارد
بدان غم کرده‌ای شادم خدایت شادمان دارد

شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد
بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد

مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد

مرا کز عشق می‌سوزم ز دوزخ چند ترسانی
کسی از مرگ می‌ترسد که در دل خوف جان دارد


قاآنی
دیدگاه ها (۸)

سخن از بوسهٔ آن لعل لب نوش افتادبه میان بار دگر خون سیاوش اف...

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ماای درشکسته جام ما ای ...

می و میخانہ ڪجا، حاڸ نڪَاه تو ڪجا؟ڪہ ندارد بشرےحالت چشماڹ تو...

سلام دوستان گلم صبحتون بخیر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط